در فضايل سرخروس

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

« سعد بن هارون » كاتب بغدادى كه هم‏روزگار مأمون ، خليفه عباسى ، بود به بخل و آزمندى معروف است . ابو على دعبل خزاعى ، شاعر مشهور مى‏گويد : با جمعى از شعرا به ديدن سعيد رفتيم و از صبح تا ظهر پيش او نشستيم ؛ از گرسنگى چشم‏هاى ما تاريك شده بى‏حال شديم .
سعد به پير غلام خود گفت : « اگر خوردنى دارى بياور » .
غلام رفت و تا ظهر خبرى از او نشد ، بعد از مدتى سفره‏اى چركين آورد كه در آن يك قرص نان خشك بود . در كنار سفره كاسه كهنه لب شكسته‏اى پر از آب گرم گذاشت كه در آن پير خروسى بود نپخته و بى سر . همين كه كاسه را بر سر سفره نهاد ، سعيد نظرى در آن كرد و سر خروس را بر گردنش نديد . كمى فكر كرد و گفت : « غلام ، سر اين خروس كجاست » ؟
غلام گفت : « دور انداختم » .
گفت : « من قبول ندارم كه پاى خروس را دور بيندازند چه رسد به اينكه سر او را . اين كار را به فال بد مى‏گيرم ؛ چون واژه رئيس را از رأس ( = سر  گرفته‏اند ، سر خروس را چند امتياز است : اول ، اينكه از دهان او آوازى بيرون مى‏آيد كه وقت نماز را بر بندگان خدا معلوم ، و خفتگان را بيدار مى‏كند . دوم
اينكه ، تاجى كه بر سر اوست نمودار تاج پادشاهان است و با آن تاج در ميان مرغان ممتاز شده است . سوم ، با دو چشمى كه در كاسه سر اوست ، فرشتگان را مى‏بيند ؛ ضمناً شاعران ، شراب رنگين را به همان چشم‏ها تشبيه مى‏كنند و در صفت شراب لعل مى‏گويند : اين شراب مانند دو چشم خروس است . چهارم ، مغز سر او داروى كليه است ، و هيچ استخوانى خوش طعم‏تر از استخوان سر او نيست . و اگر آن را به اين جهت انداختى كه گمان بردى من آن را نخواهم خورد ، خطاى بزرگى كردى . بر فرض كه من نخورم ، زن و بچه‏ام كه مى خورند ؛ اينان هم نخورند ، آخر مى‏دانى مهمانان من كه از صبح تا الان هيچ نخورده‏اند ، آنها مى‏خورند » .
از روى خشم به غلام گفت : « برو هر جا كه انداختى آن را پيدا كن و بياور . اگر اهمال كنى تو را تنبيه مى‏كنم » .
غلام گفت : « و اللّه‏ نمى‏دانم كه كجا انداخته‏ام » .
سعيد گفت : « به خدا قسم من مى‏دانم كجا انداختى . در آن شكم شوم و گنده‏ات انداختى » .
غلام گفت : « به خدا قسم من آن را نخورده‏ام ، تو اشتباه مى‏كنى » .
سعيد خشمناك شد و يقه پير غلام را گرفت تا او را به زمين بزند . در اين هنگام پاى سعيد به آن كاسه خورد و واژگون شد و آن خروس پير نپخته به زمين افتاد . گربه‏اى كه در كمين بود ، خروس را ربود و فرار كرد . ما نيز سعيد و آن پير غلام را كه به هم گلاويز بودند ، گذاشتيم و از خانه‏اش بيرون آمديم[1] .
----------------------------------------------
[1] .  لطائف الطوائف : ص341 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page