حديث شريف كساء

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ
عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْرآءِ عَلَيْهَاالسَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الْأَيَّامِ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَهُُ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَتاهْ. فَقالَ: اِنّى لَاَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً. فَقُلْتُ لَهُ: اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهْ مِنَ الضُّعْفِ.
فَقالَ: يا فاطِمَهُُ ايتينى بِالْكِساءِ الْيَمانىِّ وَ غَطّينى بِهِ.
فَاَتَيْتُهُ وَ غَطَّيْتُهُ بِهِ وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ فَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَيْلَهِِ تَمامِهِ وَ كَمالِهِ.
از فاطمه زهرا (سلام الله علیها)دخت گرامى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)روايت است كه فرمود: در يكى از روزها پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود : سلام بر تو اى فاطمه. گفتم: و سلام بر شما اى پدرجان. فرمود: ضعفى شديد در خود احساس مى‏كنم. گفتم: پدرجان، شما را از ضعف به خداوند پناه مى‏دهم. فرمود: اى فاطمه، آن عباى يمنى را برايم بياور و مرا به آن بپوشان. آن را آورده، حضرتش را بدان پوشاندم و شروع كردم به او نگاه كردن، ديدم چهره‏اش مانند ماه تمام شب چهارده مى‏درخشد.
فَما كانَتْ اِلَّا ساعَهً وَ اِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّهََ عَيْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى.
فَقالَ لى: يا اُمَّاهْ! اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَهً كَاَنَّها رائِحَهُُ جَدّى رَسُولِ‏اللَّهِ.
فَقُلْتُ: نَعَمْ يا وَلَدى، اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ. فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهْ يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ؟
فَقالَ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ صاحِبَ حَوْضى، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ.
ساعتى نگذشت كه ناگاه فرزندم حسن (علیه السلام)از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى مادر جان. گفتم: و سلام بر تو اى نور ديده و ميوه‏ى دلم. گفت: مادر جان، من بوى خوشى نزد شما مى‏يابم، گويى بوى جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)است. گفتم: آرى فرزندم، جدت زير اين عبا قرار دارد. حسن به سوى عبا پيش رفت و گفت: سلام بر تو جد بزرگوار، اى رسول خدا، آيا اجازه مى‏دهى با شما زير عبا درآيم؟ فرمود: و سلام بر تو اى فرزند من و صاحب حوض من، به تو اجازه دادم. حسن (علیه السلام) نيز با آن حضرت به زير عبا رفت.
فَما كانَتْ اِلَّا ساعَهً فَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرّهَ عَيْنى وَ ثَمَرَهََ فُؤادى.
فَقالَ لى: يا اُمَّاهْ! اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ.
، يا بُنَىَّ، اِنَّ جَدَّكَ وَ اَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ.
فَدَنَا الْحُسَيْنِ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهْ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ هذَا الْكِساءِ؟ فَقالَ:
ساعتى نگذشت كه ناگاه فرزندم حسين (علیه السلام) از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى مادرجان. گفتم: سلام بر تو اى نور ديده و اى ميوه‏ى دلم.
گفت: مادرجان، من بوى خوشى نزد شما مى‏يابم، گويى بوى جدم رسول خدا است. گفتم: آرى فرزندم، جدت و برادرت زير اين عبا هستند. حسين (علیه السلام) به سوى عبا نزديك شد و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزيده است، آيا اجازه مى‏دهى با شما دو نفر در زير اين عبا باشم؟
وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ يا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ.
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذْلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَهُُ يا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ.
فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَبَاالْحَسَنِ وَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ.
فَقالَ: يا فاطِمَهُُ، اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَهًً طَيِّبَهً كَاَنَّها رائِحَهُ اَخى وَ ابْنِ عَمّى رَسُولِ‏اللَّهِ.
فَقُلْتُ: نَعَمْ، هاهُوَ مَعَ وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساءِ.
فرمود: و سلام بر تو اى فرزند من و اى شفيع امت من، به تو اجازه دادم. او هم به زير عبا درآمد.
آن گاه ابوالحسن على بن ابى‏طالب (علیه السلام) از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى فاطمه اى دختر رسول خدا. گفتم: و سلام بر تو اى ابالحسن و اى اميرمؤمنان. گفت: اى فاطمه، من بوى خوشى نزد تو مى‏يابم، گويى بوى برادر و پسر عمويم رسول خدا است. گفتم: آرى، اين همو است كه با دو فرزندت زير اين عبا هستند.
فَاَقْبَلَ عَلِىٌّ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ قالَ لَهُ: وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَخى [وَ يا وَصِيّى] وَ خَليفَتى وَ صاحِبَ لِوائى فِى الْمَحْشَرِ، نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ.
ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَتاهْ يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ قالَ لى: وَ عَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَ بِضْعَتى، قَدْ اَذِنْتُ لَكِ. فَدَخَلْتُ مَعَهُمْ.
فَلَمَّا اكْتَمَلْنا وَاجْتَمَعْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ‏اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ وَاَوْمى بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماءِ
على (علیه السلام) به سوى عبا پيش رفت و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، آيا اجازه مى‏دهى كه با شما در زير اين عبا باشم؟
فرمود: و سلام بر تو اى برادر و وصى و جانشين من و صاحب پرچم من در محشر، آرى به تو اجازه دادم. على نيز به زير عبا درآمد.
آن گاه خودم به سوى عبا رفتم و گفتم: سلام بر تو اى پدر جان! اى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، آيا اجازه مى‏دهى كه با شما زير اين عبا باشم؟ به من فرمود: سلام بر تو اى دختر من و پاره‏ى تن من، به تو اجازه دادم. من هم با آنان در زير عبا درآمدم.
چون جمع ما كامل شد و همگى به زير عبا جمع شديم، پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)طرف عبا را گرفت و با دست راست خود به آسمان اشاره كرد.
وَ قالَ:
اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتى وَ خاصَّتى وَ حامَّتى، لَحْمُهُمْ لَحْمى، وَ دَمُهُمْ دَمى، يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ، وَ يَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبُ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَ مُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، وَ اِنَّهُمْ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ غُفْرانَكَ وَ رِضْوانَكَ عَلَىَّ وَ عَلَيْهِمْ، وَ اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً.
و گفت: خداوندا، اينان اهل‏بيت و خاصان و مخصوصان من هستند، گوشتشان از گوشت من، و خونشان از خون من است، آنچه آنان را به درد آورد مرا به درد مى‏آورد، و آنچه آنان را اندوهگين كند مرا اندوهيگن مى‏كند، من در جنگم با كسى كه با آنان بجنگد، و در صلح و صفايم با كسى كه با آنان صلح و صفا كند، دشمنم با هر كه با آنان دشمنى كند، و دوستم با كسى كه آنان را دوست بدارد، آنان از منند و من هم از آنانم، پس صلوات و بركات و رحمت و آمرزش و خشنودى خود را بر من و آنان قرار ده، و هرگونه پليدى را از آنان دور ساز و آنان را پاك و پاكيزه قرار ده.
فَقالَ اللَّهَ عزَّ وَ جَلَّ: يا مَلائِكَتى وَ يا سُكَّانَ سَمواتى، اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّهًً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّهًً، وَ لا قَمَراً مُنيراً، وَ لا شَمْساً مُضيئَةً، وَ لا فَلَكاً يَدُورَ، وَ لا فُلْكاً يَسْرى، وَ لا بَحْراً يَجْرى اِلَّا لِمَحَبَّهِِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَهُمْ تَحْتَ الْكِساءِ.
فَقالَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ: يا رَبِّ، وَ مَنْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ: هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلِها وَ بَنُوها.
فَقالَ جَبْرَئيلُ: يا رَبِّ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الْأَرْضِ لِأَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً؟ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ: نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَهَبَطَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ وَ قالَ لِاَبى:
خداى عزوجل فرمود: « اى فرشتگان من واى ساكنان آسمانهاى من، من آسمان برافراشته و زمين گسترده و ماه تابان و خورشيد درخشان و چرخ گردان و كشتى روان و درياى خروشان را نيافريدم جز به خاطر دوستى اين پنج تن كه اينك در زير عبا هستند».
جبرئيل امين گفت: پروردگارا، چه كسانى در زير عبا هستند؟ خداى عزوجل فرمود : آنان خاندان نبوت و معدن رسالت‏اند، آنانند فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش.
جبرئيل گفت: پروردگارا، آيا مرا اجازه مى‏دهى كه به زمين فرود آيم تا ششمين نفر با آنان باشم؟ خداى عزوجل فرمود: آرى، تو را اجازه دادم. جبرئيل امين فرود آمد و به پیامبر گفت:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَلْعَلِىُّ الْأَعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَ يَخُصُّكَ بَالتَّحِيَّهِِ وَ الْإِكرامِ، وَ يَقُولُ لَكَ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى، اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّهًً، وَ لا قَمَراً مُنيراً، وَ لا شَمْساً مُضيئَهً، وَ لا فَلَكاً يَدُورُ، وَ لا بَحْراً يَجْرى، وَ لا فُلْكاً يَسْرى اِلَّا لِأَجْلِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ؛ وَ قَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ، فَهَلْ تَأْذَنُ لى يا رَسُولَ‏اللَّهِ؟ فَقالَ أَبى: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَمينَ وَحْىِ اللَّهِ، نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ.
سلام بر تو اى رسول خدا، خداوند برتر و والا تر را سلام مى‏رساند و به تحيت و تكريم مخصوص داشته، مى‏فرمايد: «به عزت و جلالم سوگند كه من آسمان برافراشته و زمين گسترده و ماه تابان و خورشيد درخشان و چرخ گردان و درياى خروشان و كشتى روان را نيافريدم مگر به خاطر شما و دوستى شما.» و اينك مرا اجازه داده كه با شما درآيم، آيا اجازه مى‏دهى اى رسول خدا؟ پدرم فرمود: و سلام بر تو اى امين وحى خدا، آرى تو را اجازه دادم. جبرئيل نيز با ما به زير عبا درآمد و به پدرم گفت:
فَدَخَلَ جَبْرَئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ، فَقالَ جَبْرَئيلُ لَأَبى: اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».
فَقالَ عَلِىٌّ [لِأَبى]: يا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَخْبِرْنى ما لِجُلوُسِنا تَحْتَ هذَا الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ؟ فَقالَ: وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا اِلَّا وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ، وَ حَفَّتْ بِهِمُ
الْمَلائِكَهُ، وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا. فَقالَ عَلِىٌّ: اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شيعَتُنا وَ رَبِّ الْكَعْبَهِ.
خداوند به شما وحى فرستاده، مى‏فرمايد: جز اين نيست كه خداوند مى‏خواهد هرگونه پليدى را از شما خاندان دور سازد و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد.
على به پدرم گفت: اى رسول خدا، مرا خبر ده كه چه فضيلتى نزد خداوند براى نشستن ما در زير عبا هست؟ فرمود: سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخته و براى  رسالت همراز خود ساخته، اين خبر ما در هيچ محفلى از محافل اهل زمين كه جمعى از شيعيان و دوستان ما در آن باشند ياد نمى‏شود، جز آنكه رحمت الهى بر آنان فرود مى‏آيد و فرشتگان گردا گرد آنان جمع مى‏شوند و براى آنان آمرزش مى‏طلبند تا از  آن مجلس پراكنده شوند. على گفت: در اين صورت به خدا سوگند كه ما رستگار شديم و شيعيان ما نيز رستگار شدند به خداى كعبه سوگند.
فَقالَ أَبى ثانِياً: يا عَلِىُّ وَ الَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ اصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا وَ فيهِمْ مَهْمِّومٌ اِلَّا وَ فَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَ لا مَغْمُومٌ اِلَّا وَ كَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَ لا طالِبُ حاجَةٍ اِلَّا وَ قَضَى اللَّهُ حاجَتَهُ. فَقالَ عَلِىٌّ: اِذاً وَ اللَّهِ فُزْنا وَ سُعِدْنا، وَ كَذلِكَ شيعَتُنا فازُوا وَ سُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَ الْأخِرَهِِ وَ رَبِّ الْكَعْبَهِ.
پدرم بار دوم فرمود: اى على، سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخته و براى رسالت همراز خود ساخته، اين خبر ما در هيچ محفلى از محافل اهل زمين كه جمعى از شيعيان و دوستان ما در آن باشند ياد نمى‏شود جز آنكه اگر اندوهگينى در ميان آنان باشد خداوند اندوهش را برطرف مى‏سازد، و اگر غمزده‏اى باشد خداوند غمش را مى‏زدايد، و اگر حاجتمندى باشد خداوند حاجتش را برمى‏آورد.
على گفت: در اين صورت به خدا سوگند كه ما رستگار و خوشبخت شديم و نيز شيعيان ما در دنيا و آخرت رستگار و خوشبخت شدند به خداى كعبه سوگند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page