كيفيت خلقت يكسان چهارده معصوم : ، ايجاب مىكند كه در تمام شئون ولايت نيز رديف يكديگر باشند؛ لذا اثرات بغض و يا محبت، اطاعت و يا عصيان نسبت به هر معصومى برابر و يكسان با آثار و داد و يا عناد، سر پيچى و يا پيروى نسبت به هر يك از معصومين ديگر مىباشد. اخبار وارده در اين موضوع بسيار زياد و فوقالعاده است و شيعه و سنى همگى به اين روايات معتقد بوده و به صحبت آنها اعتراف دارند. در اينجا چند روايت از اين دسته اخبار براى نمونه نقل مى شود:
« اخذ الرسول الاكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بيد الحسن والحسين، فقال: من احبنى و احب هذين و اباهما و امهما كان معى فى درجتى يومالقيامه».[1]
در اسنى المطالب، ابن اثير در اسدالغابه، ابوالمظفر در تذكره، محبالدين طبرى در «رياض» و «ذخائر»، ابن حجر عسقلانى در «تهذيب» و ابنحجر هيثمى در «صواعق».
ابن حجر هيتمى در تشريح حديث مذكور مىفرمايد:
« ليس المراد بالمعيه هنا المعيه من حيث المقام، بل من جهه رفع الحجاب...».[2]
اين دانشمند سنى بسيار نيكو مطلب را درك نموده است كه مىگويد: در اينجا كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) مىفرمايد: هر كس مرا و على و زهرا و دو فرزندم حسن و حسين را دوست بدارد با من در روز قيامت همدرجه است، مبادا چنين به نظر آيد كه مقصود هم مقام بودن با رسول خداست، بلكه مراد اين است كه چون هر مسلمان با ايمانى به على و اولاد على محبت داشته باشد، خداى تعالى او را به جوار رحمتش نزديك مىفرمايد، و در مركز لطف و احسانش قرار مىدهد، و پردهها برداشته مىشود، در اين مقام رفع حجاب و بىپرده در محضر حق تبارك و تعالى قرار گرفتن، با پيامبر همصف و همراه است.
ابنحجر آنگاه به سخن چنين ادامه مىدهد:
« ... نظير ما فى قوله تعالى: ]فأولئك مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين والصديقن والشهداء والصالحين، و حسن اولئك رفيقا[[3]
« چنانكه خداى تعالى مىفرمايد: مسلمانان مؤمن، با انبياء و صديقين و شهدا و صالحين- كه خدا نعمتهاى خويش را به آنان عطا فرموده است- همگام و همراهند، و چه رفيقان نيكويى؛« و كاملاً روشن است كه در اين آيه يكسان بودن مقامات مطرح نيست بلكه مراد برابر بودن همه اهل ايمان است در معرض فيض، و در جلوهگاه رحمت، و بىپرده در محضر لطف و مرحمت خدا قرار گرفتن. وگرنه هر يك از انبيا، صديقين، شهدا، علما، صالحين، ابرار، اخيار، و مخلصون را مقامى خاص و جداگانه، و درجه و مرتبهاى مخصوص به خود مىباشد. پنج تن آلعبا : را نيز مرتبه و مقامى است بىنظير و مخصوص به خودشان كه هر پنج تن بطور يكسان در آن مشتركند، و هرگز كسى را به آن مقام والا راه نيست.
روايات ديگرى در اين مورد علماى سنى و شيعه نقل كردهاند كه برخى از آنها ذكر مىشود:
حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) مىفرمايد:
« من احب هولاء (يعنى الحسن والحسين و فاطمه و عليا) فقد احبنى و من ابغضهم فقد ابغضنى».[4]
« هركس اينان يعنى حسن و حسين و فاطمه و على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، و كسى كه با اينان دشمنى كند، با من خصومت كرده است».
و درباره حضرت صديقه زهرا (سلام الله علیها)مىفرمايد:
« ... من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه،»[5]
« و ذلك قوله تعالى ]ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا و الاخره...[[6] و[7]
« هركس فاطمه را بيازارد مرا آزرده است، و هر کس مرا اذيت كند گويى خدا را آزرده است، چنانكه خداى تعالى مىفرمايد: (همانا آن كسانى كه خدا و رسول او را بيازارند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و از رحمت خود دور فرموده است)»؛ كه با توجه به فرمايش پيامبر اكرم آزار حضرت صديقه (سلام الله علیها)برابر است با ايذاء نسبت به خدا و رسول او.
رواياتى كه نقل شد و احاديثى كه از قول پيامبر اكرم در اين موضوع بيان مىشود، همگى عبارات كتب عامه است كه شيعه و سنى در صحت آنها متفقالقول هستند:
« فاطمه بضعه منى، من اغضبها اغضبنى»
« فاطمه پاره تن من است، هر كس او را خشمگين كند، مرا به خشم آورده است».
« فاطمه بضعه منى، يوذينى ما آذاها، و يغضبنى ما اغضبها»،
«فاطمه پاره تن من است، آنچه فاطمه را بيازارد، مرا نيز آزرده مىسازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد مرا هم غضبناك مىكند».
« فاطمه بضعه منى، يقبضنى ما يقبضها، يبسطنى ما يبسطها»،
« فاطمه پاره تن من است، آنچه او را دلگير كند مرا گرفته خاطر مىسازد، و آنچه او را مسرور گرداند، مرا شاد مىنمايد».
« فاطمه بضعه منى، يوذينى ما آذاها، و ينصبنى ما انصبها»،
«فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزرده كند مرا مىآزارد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقت مىنمايد».
علماى فريقين روايات بسيار ديگرى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) با مفهومى تقريبا همانند احاديث مذكور- ولى با عبارات مختلف- نقل كردهاند كه چند نمونه از آنها را در اينجا يادآور مىشويم:
« فاطمه بضعه منى، يسعفنى[8] ما يسعفها»، « فاطمه شجنه[9] منى، يبسطنى ما يبسطها، و يقبضنى ما يقبضها»، « فاطمه مضغه منى، من آذاها فقد آذانى»، « فاطمه مضغه منى، يقبضنى ما قبضها، و يبسطنى ما بسطها»، « فاطمه مضغه منى، يسرنى ما يسرها».[10]
------------------------------------------------------------
[1]- مسند احمد حنبل ج1 ص 77، سنن ترمذی،ج5،ص باب 21 ص 641.
[2]- الصواعق المحرقه ص 213.
[3]- نساء/ 69.
[4]- کنرالعمال، ج 12، ص 103،ح 34194.
[5]- اين قسمت از روايت در كتب عامه نيز موجود است. »مجاهد بن جبر« اين حديث را به اين صورت نقل مىنمايد:
«خرج النبى 6و هو آخذ بيد فاطمه، فقال: من عرف هذه فقد عرفها، و من لم يعرفها فهى فاطمه بنت محمد 6، و هى بضعه منى، و هى قلبى و روحى التى بين جنبى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد اذى اللَّه».(الفصول المهمه ص 139، نزهه المجالس ج2،ص 228، نور الابصار ص 41).
[6]- احزاب/ 57.
[7]- متن كامل اين روايت كه در تفسير قمى درج است چنين است:
«من آذاها فى حياتى كمن آذاها بعد موتى، و من آذاها بعد موتى كمن آذاها فى حياتى، و من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه، و ذلك قول اللَّه (ان الذين يوذون اللَّه و رسوله...) الايه». (تفسير قمى جص،ص 170و171، بحارالانوار ج43،ص 25) .
[8]- زبيدى مىگويد: «ما روى فى الحديث: (فاطمه بضعه منى، يسعفنى ما يسعفها) اى ينالنى ما يالها، و يلم بى ما يلم بها». (تاج العروس، ج6،ص 139).
[9]- شجنه: به معنى شاخهى درخت و به معنى هر چيزى است كه پاره و شعبهاى از كل يك چيز باشد. (تاجالعروس ج9،ص250).
[10]- فاطمه زهرا 3 ،ص 207.
همانندى ولايت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهلبيت :
- بازدید: 1556