رجعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دنيا

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

از جمله امورى كه از ضروريات مذهب شيعه و مختصات آن است، اعتقاد به رجعت مى‏باشد و آن برگشتن جمعى از نيكان محض و بدان محض است به دنيا پيش از قيامت كبرى است، و اكثر علماى اماميه مانند شيخ صدوق و شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طبرسى و سيد بن طاووس و علامه مجلسى 4و غير ايشان از بزرگان اكابر آنها بر حق بودن رجعت دعوى اجماع نموده و بسيارى از محدثين شيعه در اين باره كتابهاى جداگانه‏اى نوشته‏اند.
از فضائل ممتاز حضرت زهرا (سلام الله علیها)يكى رجعت است. ایشان به همراه ائمه اطهار: بار ديگر برمى‏گردد و از خداوند نسبت به ظالمين دادخواهى مى‏كند. چنانچه در خبر مفصل از مفضل بن عمر از حضرت صادق (علیه السلام) روايت شده است.
محدثه بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اشتراك حضرت صديقه (سلام الله علیها) با اميرالمؤمنين و يازده فرزند معصومش، در محدث بودن (يعنى شنيدن حديث فرشتگان).
منصبهاى الهى سه قسم است: نبوت، رسالت، و امامت.
علماى عامه در كتب خود نقل كرده‏اند كه عبداللَّه بن عباس آيه ]و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى[[1]را بدينگونه قرائت مى‏كرده است: « و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبى و لا محدث».[2]
دانشمندان شيعه و سنى همگى قائل به وجود محدث در اسلام مى‏باشند و معتقدند كه بعد از پيامبر اكرم يقينا بشرى محدث (الهام گيرنده و گوش فرادهنده به حديث فرشتگان) بايد وجود داشته باشد؛ انسانى كه تمام گفتار و كردارش مطابق فرامين الهى و مورد تصديق و تصويب خداوند است.
هم‏صحبت و هم‏راز چنين فردى، آن فرشته‏اى است كه واسطه فيض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور مى‏گيرد با كمال فرمان‏پذيرى به آنها عمل مى‏كند.
اعتقاد ما شيعيان اين است كه ائمه اطهار همگى محدث مى‏باشند.[3]
دانشمندان سنى نيز قائلند بر اين كه بعد از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم)بشرى محدث بايد وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حديث گويند، و از جانب خداى تعالى راههاى حق و باطل را به او نشان دهند. علماى عامه مى‏گويند، كسى را كه (بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)) هم‏صحبت فرشتگان است خود پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معين فرموده است و آن شخص، عمر است![4]
ليكن ما شيعيان معتقديم كه آن شخص محدث بعد از پيامبر وجود مقدس على (علیه السلام) است.[5]
در اينجا چند روايت از كتب اهل سنت- كه در آنها به كلمه محدث اشاره شده است- ذكر مى‏كنيم:
بخارى در صحيحش در مناقب عمر بن خطاب مى‏گويد:
« قال النبى (صلی الله علیه و آله وسلم): لقد كان فيمن كان قبلكم من بنى‏اسرائيل رجال يكلمون من غير ان يكونوا انبياء فان يكن[6] من امتى منهم احد فعمر».[7]
پيامبر اكرم فرمود:« در دوران قبل از اسلام مردانى از بنى‏اسرائيل محدث بوده‏اند، بدون اينكه از انبيا باشند، و از امت من عمر محدث مى‏باشد».
مسلم [8] در صحيحش در فضائل عمر تقريبا با همين مفهوم، از رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) روايت مى‏كند:
«قد كان فى الامم قبلكم محدثون، فان يكن فى امتى منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم».[9]
موضوع محدث بودن يك مسئله اسلامى است نه مذهبى، زيرا فريقين (شيعه و سنى) در اين مطلب هم‏راى و هم‏سخن هستند، و طبق رواياتى كه ذكر شد، و احاديث ديگر به وجود شخص محدث از طرف علما سنى نيز كاملاً تصريح شده است، ولى آنچه بسيار شايان توجه و دقت مى‏باشد، اين است كه در پايان تمام اين روايات، راويان سنى، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده‏اند. تشخيص اينكه آيا عمر محدث بوده است يا على(علیه السلام)، كار بسيار سهل و آسانى است، زيرا نمونه گفتار هر يك از آنان كه در تاريخ ضبط است روشنگر اين مسئله مى‏باشد.
كسى كه در بستر احتضار پيامبر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) مى‏گويد: «ان الرجل ليهجر»[10]
يعنى؛ « اين مرد (مقصود پيامبر است) هذيان مى‏گويد»، گفتارش به خوبى نشان مى‏دهد كه آيا استاد او فرشته است يا شيطان.
كلينى 1 در كتاب كافى مسئله را چنين عنوان مى‏كند كه فرق ميان رسول و نبى و محدث چيست، و سپس رواياتى را كه روشنگر و مشخص‏كننده اين سه منصب الهى است ذكر مى‏نمايد. حضرت امام باقر (علیه السلام) در ذيل اين آيه چنين مى‏فرمايد: « و  ما ارسلنا من قبلك من رسول و لانبى و لا محدث».[11] رسول كسى است كه فرشته واسطه نزول وحى الهى با او سخن مى‏گويد، و او ملك را مى‏بيند و مى‏شناسد و با فرشته گفتگو می کند.
و اين رتبه بسيار عالى است. محدث كسى است كه هنگام گفتگو فرشتگان آنها را نمى‏بيند، و در اين مورد روايات بسيار از حضرت باقر و حضرت صادق (علیهم السلام) نقل شده است كه چند حديث براى نمونه ذكر مى‏شود: « ان اوصياء محمد محدثون»،[12]
« بدرستى كه اوصياء محمد همگى محدث بوده‏اند».
« الائمه علماء صادقون، مفهمون، محدثون»،[13]
« ائمه همگى دانشمند، راستگو، داراى فهم بسيار خداداد، و محدث مى‏باشند».
« المحدث يسمع الصوت و لا يرى شيئا»،[14]
« محدث آن كسى است كه صداى فرشته را مى‏شنود، ولى چيزى را نمى‏بيند».
« كان على (علیه السلام) محدثا»،[15]
« على (علیه السلام) محدث بوده است».
از حضرت صادق سؤال مى‏شود، مقصود از محدث چيست؟ آن حضرت فرمود:
« ياتيه ملك فينكت فى قلبه كيت كيت».[16]
« محدث كسى است كه فرشته بر او نازل مى‏شود و نكات وحى را بر قلب او عرضه مى‏دارد (بدون اينكه ملك را مشاهده كند)».
رواياتى كه ذكر شد از جمله احاديث مسلّم و قطعى است كه از ائمه اطهار: وارد شده است و مقصود ما از نقل آنها، اثبات اين مطلب است كه روشن شود در اين منصب، در اين منقبت، حضرت صديقه (سلام الله علیها) با على و اولاد معصومين: او شريك است و او نيز محدثه بوده، چنان كه امامان دوازده‏گانه محدث بوده‏اند.
حضرت صادق مى‏فرمايد:
« فاطمه بنت رسول‏اللَّه (صلی الله علیه و آله وسلم)كانت محدثه و لم تكن نبيه، انما سميت فاطمه محدثه، لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها- كما تنادى مريم بنت عمران- : يا فاطمه ]ان اللَّه اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساءالعالمين(، يا فاطمه )اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعين[[17] فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليله: اليست المفضله على نساءالعالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: لا، ان مريم كانت سيده نساء عالمها و ان اللَّه عز و جل جعلك سيده نساء عالمك و عالمها و سيده نساءالاولين و الاخرين».[18]
«فاطمه دختر رسول خدا محدثه بود نه پيامبر. فاطمه را از اين جهت محدثه ناميده‏اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل مى‏شدند و با او- همانگونه كه با مريم بنت عمران گفتگو داشتند- اين چنين سخن مى‏گفتند: يا فاطمه(سلام الله علیها) بدرستى كه خداى تعالى تو را پاك و منزه گردانيد و از تمام زنان عالم تو را برگزيد.
(حضرت صادق(علیه السلام) به سخن چنين ادامه مى‏دهند): شبى حضرت صديقه (سلام الله علیها)به فرشتگان هم‏صحبت خويش فرمود: آيا آن زن كه از جميع زنان عالم برتر است مريم بنت عمران نيست؟ جواب دادند: نه، زيرا مريم فقط سيده زنان عالم در زمان خودش بود، ولى خداى تعالى تو را- هم در زمان مريم، و هم در بين زنان ديگر از اولين و آخرين، در تمام زمانها- بانوى بانوان جهان قرار داده است».
اين روايت را عده‏اى از دانشمندان نقل كرده‏اند. در برخى از احاديث تصريح شده است به اينكه: جبرئيل هم‏صحبت حضرت صديقه (سلام الله علیها) بوده است. روايات وارده در اين موضوع صريحا حاكى از اين است كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم)، خداوند متعال براى تسلى خاطر  حضرت زهرا (سلام الله علیها)، فرشتگان را هم‏صحبت و مانوس او گردانيد، و در اين مورد حضرت صادق مى‏فرمايد:
« ... ان فاطمه مكثت بعد رسول‏اللّه خمسه و سبعين يوما و قد كان دخلها حزن شديد على ابيها، و كان جبرئيل ياتيها فيحسن عزاها على ابيها، و يطيب نفسها، و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها، و كان على يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمه».[19]
« فاطمه بعد از رحلت پيامبر اكرم بيش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبريز كرده بود، به اين جهت جبرئيل پى در پى به حضورش مى‏آمد و او را در عزاى پدر سلامت باد مى‏گفت، و تسلى‏بخش خاطر غمين زهرا بود؛ و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى‏گفت، و گاه از حوادثى كه بعد از رحلت او بر ذريه‏اش وارد مى‏گرديد خبر مى‏داد؛ و اميرالمؤمنين (علیه السلام) نيز آنچه جبرئيل املاء مى‏كرد همه را به رشته تحرير در مى‏آورد، و مجموعه اين سخنان است كه به مصحف فاطمه موسوم گرديد».
روايت ديگرى در كتاب كافى، از حضرت صادق (علیه السلام) به اين شرح نقل شده است:
« ان اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه دخل على فاطمه من وفاته من الحزن ما لا يعلمه الا اللَّه عز و جل، فارسل اليها ملكا يسلى منها غمها و يحدثها؛ فاخبرت بذلك اميرالمؤمنين فقال لها: اذا احسست بذلك و سمعت الصوت، قولى لى، فاعلمته فجعل يكتب كل ما سمعت حتى اثبت من ذلك مصحفا، قال: ثم قال: اما انه ليس من الحلال والحرام، ولكن فيه علم ما يكون».[20]
« هنگامى كه خداى تعالى پيامبرش را قبض روح فرمود، از غمهاى گرانبارى كه قلب زهرا را در مصيبت پدرش فراگرفت، جز خداى عزوجل كسى آگاه نبود. به اين جهت حق تعالى فرشته‏اى را مونس زهرا (سلام الله علیها)فرمود كه تسلى‏بخش غمهاى او و هم‏صحبت او در تنهائى او باشد. فاطمه (سلام الله علیها)اين مطلب را به على (علیه السلام) بازگو نمود؛ و حضرت فرمود هرگاه احساس كردى كه فرشته به حضورت آمد، و صداى او را شنيدى مرا خبردار كن. از املاء جبرئيل و فرشتگان ديگر كه اميرالمؤمنين كاتب آنها بود، مصحف فاطمه فراهم آمد، كه على درباره‏ى آنها فرمود: در اين مصحف مسائل شرعى از حلال و حرام مطرح نيست بلكه دانشى است از آنچه كه (واقع شده و يا) بوقوع خواهد پيوست».
محدثه بودن فاطمه (سلام الله علیها) از مسلمات است، بطورى كه در زيارت آن حضرت نيز وارد شده است:
« السلام عليك ايتها التقيه النقيه، السلام عليك ايتها المحدثه العليمه».[21]
در نتيجه، حضرت صديقه (سلام الله علیها)در مقام محدثه بودن (هم‏صحبت فرشتگان بودن) با اميرالمؤمنين و يازده معصوم ديگر : شريك مى‏باشد، و احراز اين مقام جز براى آن كس كه «ولى» است امكان‏پذير نيست، و چون فاطمه (سلام الله علیها) وليه اللَّه است، در سايه مقام ولايتش، فرشتگان با او سخن مى‏گويند. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و اميرالمؤمنين(علیه السلام)، مقام ولايت را توأم با محدث بودن، بيان كرده‏اند، هر نبى بعد از خودش يك ولى را جانشين قرار داده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نيز اميرالمؤمنين، فاطمه، و حسن و حسين و اولاد معصومين : او را، اولياء پس از خويش قرار داده است، و دارا بودن اين مرتبه والاى محدث بودن در امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) جز براى اين سيزده معصوم براى هيچ يك از افراد امت معقول نيست، و تمام حركات، اطوار، گفتار و كردار حضرت صديقه (سلام الله علیها) نمايانگر مقام محدثه بودن آن حضرت است.[22]
------------------------------------------------------------------
[1]- حج/52.
[2]- صحيح بخارى- كتاب مناقب، ج5،ص 79 -78 ، تفسير قرطبى،ج12،ص 79، الدر المنثور- ذيل آيه‏ى 52 از سوره‏ى الحج- ج4،ص 366.
[3]- اصول كافى ج1،ص 176،ح 243، الاختصاص 328، 329، بصائر الدرجات ص 318، 319، 372، كنزالفوائد ص 176، خصال صدوق ج 474 /2، 106، معانى‏الاخبار ص 102، عيون الاخبار، ج1،ص 169، الغيبه (نعمانى) ص 60، الغيبه (طوسى) ص 92، 93، 97، بحارالانوار ج 77 /25، 16، ج 66 /26، 72، 74، 75، 77، 79، 81، ج36،ص 272، و 282.
[4]- صحیح بخاری، ج5، ص78.
[5]- الاختصاص، ص 275، 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 324 -321، 366، 367، اختيار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار ج 70 -67 /26، 79، 80، 81، ج 216 /38، ج 75 /142 47 -141 /152 40 /39.
[6]- علماى عامه درباره‏ى عبارت «فان يكن» مى‏گويند: اين عبارت به معناى ترديد و شك در محدث بودن عمر نيست بلكه به معناى تاكيد و اختصاص است، و مانند اين است كه شما بگوييد »ان كان لى صديق فهو زيد« يعنى اگر من دوستى داشته باشم همانا زيد است. در اينجا منظور اين است كه گوينده درباره‏ى دوستى زيد ترديد و شك دارد بلكه مى‏خواهد از مقوله‏ى مبالغه خصوصيت دوستى زيد را نشان دهد». (مراجعه بفرماييد به: الجامع الصغير ج 507 /4، الغدير ج 44 45 /5).
[7]- صحيح بخارى-كتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب- ج 79 -78 /5.
[8]- حافظ ابوالحسين مسلم بن حجاج بن مسلم قشيرى نيسابورى متوفاى 261 هجرى.
وى صاحب كتاب معروف «صحيح» مى‏باشد.
[9]- صحیح مسلم، ج 4، ص 2398.
[10]- ابوحامد غزالى و سبط بن جوزى حنفى چنين روايت مى‏كنند:
« و لما مات رسول‏اللَّه 6قال قبل وفاته بيسير: ائتونى بدواه و بياض لاكتب لكم لاتختلفوا فيه بعدى. فقال عمر: دعوا الرجل فانه ليهجر») يعنى: رسول خدا 6كمى پيشتر از وفاتش فرمود: براى من دوات و كاغذ بياوريد تا براى شما چيزى بنويسم كه بعد از من با يكديگر اختلاف نكنيد. عمر گفت: اين مرد را رها كنيد او هذيان مى‏گويد). (سر العالمين و كشف ما فى الدارين ص 21 (ط النعمان)، تذكره الخواص ص 62).
جسارتى كه عمر به پيامبر اكرم 6نموده به قدرى شيطانى و فضاحت بار است كه محدثين عامه- بدون آنكه منكر اصل واقعه گردند- به انحاء گوناگون سعى در كتمان عبارت وى نموده‏اند و معمولا مى‏گويند: »عمر چيزى به پيامبر گفت كه معنايش اين بود كه درد بر پيامبر غلبه نموده است». ( شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد ج6،ص51،) ط قديم: ج2،ص 20».
ابن ابى‏الحديد پس از نقل اين ماجرا مى‏گويد: اين حديث را بخارى و مسلم در صحيح‏هاى خود نقل كرده‏اند و محدثين همگى بر صحت آن اتفاق نظر دارند.
مسلم در صحيح و احمد بن حنبل در مسند خود بدون اينكه به نام عمر اشاره كنند مى‏گويند: در پاسخ پيامبر گفتند: « ان رسول‏اللَّه 6يهجر» (رسول خدا هذيان مى‏گويد). (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، حديث 21- ج 1259 /3/ ح 1637، مسند احمد بن حنبل ج1،ص 355).
بخارى آنگاه كه مى‏خواهد كلام عمر را نقل كند مى‏گويد: عمر گفت: «غلب عليه الوجع» درد بر پيامبر غلبه نموده است (به عبارت ديگر يعنى سخنانى كه پيامبر مى‏گويد از شدت درد است و گفتارش تحت كنترل عقل او نيست). بخارى اين روايت را در سه موضع از كتاب خود نقل مى‏كند:
(1)- صحيح بخارى- كتاب الاعتصام...، باب كراهيه الخلاف- ج9،ص 200.
(2)- صحيح بخارى- كتاب المغازى، باب مرض النبى وفاته- ج6،ص 29.
(3)- صحيح بخارى- كتاب المرضى و الطب، باب قول المريض «قوموا عنى»- ج7،ص 219.
مسلم اين عبارت عمر را به سه گونه نقل مى‏كند:
(1)- در نخستين روايت مى‏گويد: افراد پس از دستور پيامبر گفتند: « ما شانه؟ ا هجر»؟ (رسول خدا هذيان مى‏گويد).
(2)- مسلم در روايت سوم عاقبت نام عمر را مى‏آورد ولى از طرف ديگر عبارت او را به خيال خود چنين تعديل شده نقل مى‏كند: عمر گفت: «ان رسول‏اللَّه 6قد غلب عليه الوجع» (درد بر پيامبر غلبه نموده است). (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، احاديث 20، 21، 22- ج 1257 /3 الى 1259/ ح 1637). ماجرايى كه به آن اشاره شد چهار روز ادامه از صفحه ی قبل == از فوت پيامبر 6در روز پنجشنبه اتفاق افتاده است. حفاظ عامه بطرق مختلف روايت كرده‏اند كه ابن عباس مى‏گريست و از اين ماجرا با عبارت «رزيه يوم الخميس» (مصيبت روز پنجشنبه) ياد مى‏نمود.
بعضى از علماى عامه بقدرى جاهلانه در توجيه اين گفته‏هاى عمر برآمده‏اند كه بايد نام آن توجيهات را عذرهاى بدتر از گناه گذارد. محمد فواد عبدالباقى در حاشيه‏ى صحيح مسلم مى‏گويد: «علمايى كه درباره‏ى اين حديث سخن گفته‏اند عبارت عمر را (يعنى جسارت وى به پيامبر را) نشانه‏ى علم و فضيلت و دقت نظر عمر مى‏دانند، چون عمر ترسيد از اينكه پيامبر مطالبى بنويسد كه اى بسا آنان از انجام آن عاجز باشند و لذا مستحق عقوبت گردند، چون اگر پيامبر مى‏نوشت، آن اوامر نص مى‏شد و ديگر در مقابل آنها نمى‏شد اجتهاد كرد«! (صحيح مسلم- كتاب الوصيه، باب ترك الوصيه، ذيل حديث 20- ج 1257 /3/ ح 1637).
[11]- روايت امام زين‏العابدين در اصول كافى ج1،ص270، كنز الدرجات ص 176، 177 و بحارالانوار ج26،ص 81 و 82. درج است (همچنين مراجعه بفرماييد به بصائر الدرجات ص 369).
روايت امام باقر (علیه السلام) در اصول كافى ج1،ص 176و 175، بصائر الدرجات ص 324، 370 -368، الاختصاص ص 328، اختيار معرفه الرجال ص 118 و بحارالانوار ج11،ص 41، ج26،ص 69 ، 70، 74، 80 -77، ج40،ص 142. موجود است. روايت امام صادق (علیه السلام) را نيز در اصول كافى ج 177 /1، بصائر الدرجات ص 370، 371، الاختصاص ص 329 و بحارالانوار ج 78 /26 مى‏توان يافت.
[12]- از امام باقر و امام صادق 8 نقل است كه: «ان اوصياء محمد : محدثون». (اصول كافى ج1،ص 270). همچنين امام باقر (علیه السلام) در روايتى مى‏فرمايند: «... ان الاوصياء محدثون». (رجال الكشى ص 178/ ح 308، بحارالانوار ج26،ص 81)؛ و در روايت ديگرى مى‏فرمايند: «ان اوصياء على محدثون». (بصائر الدرجات ص 321، بحارالانوار ج26،ص 72).
اميرالمومنين (علیه السلام) نيز مى‏فرمايند: « انى و اوصيائى من ولدى مهديون كلنا محدثون». (بصائر الدرجات ص 372، بحارالانوار ج26،ص 79).
شيخ مفيد آخرين روايت را بدين گونه از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل نموده است: « انى و اوصيائى من ولدى ائمه مهتدون كلنا محدثون». (الاختصاص ص 329).
همچنين روايتى از اميرالمومنين(علیه السلام) نقل است كه حضرت فرمودند: «انا و احد عشر من صلبى ائمه محدثون». (الغيبه طوسى ص 93).
[13]- اصول کافی، ج 1، ص 271، بصائر الدرجات، ص 319.
-[14] بصائر الدرجات، ص 370، بحارالانوار، ج26،ص 75 و 76.
اين عبارت بصورتهاى مختلفى در روايات نقل شده است كه ما بعضى از آنها را ذيلا ذكر مى‏نماييم:
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى شيئا».
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى الصوره».
«المحدث الذى يسمع الصوت و لا يرى شيئا».
«المحدث فهو الذى يسمع كلام الملك و لا يرى و لا ياتيه فى المنام».
«المحدث الذى يسمع كلام الملائكه و حديثهم و لا يرى شيئا بل ينقر فى اذنه و ينكت فى قلبه».
«المحدث فهو الذى يسمع و لايعاين و لا يوتى فى المنام».
«(الامام) يسمع الصوت و لا يرى و لا يعاين الملك».
«الامام هو الذى يسمع الكلام و لا يرى الشخص».
«انهم (اى الاوصياء) لايرون ما كان رسول‏اللَّه 6 يرى، لانه كان نبيا و هم محدثون».
«المحدث فهو الذى يحدث فيسمع و لا يعاين و لا يرى فى منامه».
«(الامام) يسمع الصوت و لا يرى و لا يعاين».
مراجعه بفرماييد به: اصول كافى،ج1،ص 176، 177، 243، بصائر الدرجات ص 322، 374 -368، الاختصاص ص 328، 329، كنز الفوائد ص 177، بحارالانوار، ج11،ص 41، ج26،ص 82 -74.
[15]- مراجعه بفرماييد به: اصول كافى، ج1، ص270و 271، امالى طوسى، ج2،ص 21 و 22، الاختصاص ص 286، 287، 329، كنز الفوائد ص 176، 177، بصائر الدرجات ص 323 -321، 366، 372، اختيار معرفه الرجال ص 118، بحارالانوار، ج26، ص70 -67، 79، 80، 81، ج38،ص 216 و ج 75 /142 47 -141 /152 40 /39.
[16]- امالى طوسى، ج2،ص21 و 22، بحارالانوار ج22،ص 327.
[17]- آل عمران /42،43
[18]- علل الشرائع ص 182، بحارالانوار ج14،ص 206، ج43،ص 78 و 79. همچنين مراجعه بفرماييد به: بصائر الدرجات ص 372، الاختصاص ص 329، بحارالانوار، ج26، ص79.
[19]- اصول كافى، ج1،ص 241، بصائر الدرجات ص 153، 154.
[20]- اصول كافى،ج1،ص240، بحارالانوار، ج22،ص 545، ج43،ص80.
[21]- اقبال الاعمال ،ص 624، بحارالانوار ج 97، ص 195.
[22]- فاطمه زهرا 3، ص 224.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page