1- خواستگاران حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حضرت فاطمه (سلام الله علیها)چون به سن ازدواج رسيد، اكثر بزرگان و شخصيتهاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با عكسالعمل منفى همه را مأيوس كرد و در برابر اصرار آنان خشمگين شد ....[1]
حتى در تاريخ و حديث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) كشيدند. مثل ساير دنياپرستان دم از مهريه زياد و رفاه زندگى سر دادند و مىگفتند: ما حاضريم در برابر ازدواج با فاطمه (سلام الله علیها)يك صد شتر گرانقيمت و ده هزار دينار طلا مهريه دهيم.
« فغضب النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انك تهول على بمالك؟!»[2]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آيا مىخواهى از طريق مال دنيا مرا فريب دهى؟!
در احاديث ديگرى از طريق شيعه و سنى آمده است كه خليفه اول و دوم نيز به ترتيب به خواستگارى فاطمه (سلام الله علیها)آمدند و خيلى سماجت كردند، ولى جوابى گرفتند كه ديگران مأيوسانه گرفته بودند.
اينك توجه خوانندگان عزيز را به چند حديث در اين زمينه جلب مىكنم:
1- ان ابابكر و عمر خطبا فاطمه (سلام الله علیها)، فردهما رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) و قال: لم اومر بذلك، فخطبها على علیه السلام فزوّجه اياها.[3]
حكم بن ظهير از سدى نقل مىكند كه: ابوبكر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه (سلام الله علیها)آمده، ولى رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هر دو را رد كرد و فرمود: من به اين كار مأمور نيستم. سپس على علیه السلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)را به ازدواج او درآورد.
2- عن على علیه السلام : خطب ابوبكر و عمر فاطمه(سلام الله علیها) الى رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) فابى رسولاللَّه عليهما، فقال عمر: انت لها يا على!....[4]
على علیه السلام نقل مىكند: ابوبكر و عمر برای خواستگاری فاطمه(سلام الله علیها) آمدند، ولى پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگارى آنان را نپذيرفت، آنگاه عمر گفت: يا على علیه السلام تو به سراغ او برو....
3- عن عبداللَّه بن بريده، عن ابيه،: ان ابابكر و عمر خطبا فاطمه(سلام الله علیها) الى النبى (صلی الله علیه و آله و سلم)فقال: انها صغيره، فخطبها على علیه السلام فزوّجها منه.[5]
عبداللَّه بريد از پدرش نقل مىكند: ابوبكر و عمر از فاطمه (سلام الله علیها)دختر پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگارى كردند، ولى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: او صغير است و چون على علیه السلام خواستگارى كرد به او تزويج فرمود.
4- عن انس بن مالك: جاء ابوبكر الى النبى فقعد بين يديه فقال:... تزوجنى فاطمه! فسكت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبكر الى عمر فقال: هلكت و اهلكت. قال: و ماذاك؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مكانك حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بين يديه فقال: يا رسولاللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه....[6]
انس بن مالك، كه يكى از دشمنان اميرالمؤمنين علیه السلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مىآيد، مىگويد: ابوبكر به حضور پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)رسيده و از خدمات و سوابق خويش بسيار تعريف كرد. آنگاه گفت مىخواهم دخترت فاطمه (سلام الله علیها)را به من تزويج كنى. پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چون اين سخن بشنيد، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانيد و ابوبكر با شرمندگى به پيش عمر آمد و چنين اظهار داشت:من ديگر هلاك شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبكر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه (سلام الله علیها)رفته بودم، ولى....
عمر گفت: اجازه بده من نيز خواستگارى كنم، اين بگفت و به سراغ خانه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)آمد و مو به مو سخنان ابوبكر را تكرار كرد، ولى جواب همان بود كه رفيق ديرينش شنيده بود. لذا عمر با شرمندگى بيشتر به نزد ابوبكر برگشت و چنين سخن آغاز كرد:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفيق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیه السلام رويم و از او درخواست كنيم كه مانند ما به خواستگارى فاطمه(سلام الله علیها) برخيزد....
اين احاديث كه همگى آنها از طريق اهل سنت نقل گرديد، مىرساند كه شيوخ عرب و بزرگان قريش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) خواستگارى كرده و از خود مدح و ستايش نمودهاند.... ولى پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همه آنان را رد كرده و طبق فرمان الهى با درخواست اميرالمؤمنين علیه السلام موافقت نموده است.
2- پيشنهاد خواستگارى حضرت زهرا (سلام الله علیها)به اميرالمؤمنين علیه السلام
روزى ابوبكر، عمر، و سعد بن معاذ به اتفاق گروهى ديگر در مسجد گرد آمده بودند و از هر درى سخن مىگفتند. سخن از دختر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)شد. ابوبكر گفت: خواستگارانى كه رفتهاند پيشنهادشان رد شده، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرموده كه تعيين همسر فاطمه (سلام الله علیها)با خداست. تنها على علیه السلام در مورد خواستگارى تاكنون اقدامى نكرده است. شايد به خاطر تهيدستى از انجام اين كار سر باز مىزند. با اين همه برايم روشن است كه خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زهرا (سلام الله علیها)را براى او نگه داشتهاند. آنگاه ابوبكر رو به دوستانش كرد و گفت: مايليد نزد وى رويم و ماجرا را برايش بازگو گوييم و ببينيم آيا او مايل به ازدواج است؟
سعد بن معاذ از اين پيشنهاد استقبال كرد، سپس به اتفاق عمر و ابوبكر از مسجد خارج شدند و به جستجوى على علیه السلام پرداختند. او در خانه نبود، اطّلاع پيدا كردند كه او در تلاش براى معاش در نخلستان يكى از انصار به وسيله شترش به آبكشى و آبيارى نخلها مشغول است. به سويش شتافتند. على علیه السلام فرمود: از كجا و به چه منظورى آمدهايد؟
ابوبكر به بيان ماجرا پرداخت و در پايان گفت من صلاح مىدانم هرچه زودتر در خواستگارى فاطمه (سلام الله علیها) تعجيل كنى.[7] على علیه السلام نيز يادآور شد كه اين وصلت آرزوى من است.
3- خواستگارى اميرالمؤمنين علیه السلام از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
على علیه السلام مىدانست كه پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را به عنوان ازدواج نمىفروشد، متاع ناپايدار دنيا در پيش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)آن ارزش و اعتبار را ندارد كه جانشين فضل و كرامت شود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماينده خدا است و از طرفى در پيشگاه خداوند تعالى امتياز و فضيلت فقط تقوى و دانش است و فرستاده خدا هرگز غير از آنچه را كه خدا دوست دارد نمىخواهد و به آن اعتبار نمىدهد.
على علیه السلام پيغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را بيش از هركس مىشناسد كه روح او آسمانى و ملكوتى است هرگز گرفتار قيد و بند ماديات زودگذر نشده و نمىشود، اما لازم است در اين عقيده از ديگران نيز گواهى و اعتراف بگيرد، لازم است آنها كه در امر ازدواج رقيب او هستند و به غرور مال و دارايى خود از فاطمه (سلام الله علیها) خواستگارى كردهاند، اقرار كنند كه درهم و دينار، ملاك فضيلت نيست. ملاك، تقوى است كه آنها فاقد آن مىباشند و اين اعتراف، بر آنها حجّتى بزرگ بوده باشد. حجتى بزرگ براى روزهايى كه در پيش خواهد بود.
آنها كه به آن حضرت گفته بودند كه شما در مورد خواستگارى دختر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)قدم به جلو بگذاريد، در دنباله سخنان خود گفتند اى على علیه السلام! تو از ما بهتر مىدانى كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در بند مال و متاع دنيا نيست. آنچه در نظرش گرانبها است در تو وجود دارد او جز به تقوى و دانش به چيزى اهميت نمىدهد. على علیه السلام كه در مزرعهاى مشغول آبيارى درختان بود از كار دست كشيد و شتر خود را به خانه آورد و سر و صورت خود را شستشو داد و به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)شرفياب شد و درب خانه آن حضرت را كوبيد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امسلمه رضی الله عنها فرمود ببين كيست درب خانه را مىكوبد؟ امسلمه رضی الله عنها پرسيد: كيست؟
بانگى دلنشين شنيده شد كه باز كنيد منم.
اين صدا خوش تر از هر چيزی پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)بود فرمود: زودتر باز كن اى امسلمه اين، آن كس است كه خدا و رسولش دوستدار او هستند.
امسلمه رضی الله عنها عرض كرد: كيست او يا رسولاللَّه كه اين چنينش بلند مىستايى؟
فرمود: اى امسلمه رضی الله عنها آرام باش او مردى است كه در حوادث سخت و بزرگ هرگز ناتوان و زبون نمىشود، اظهار ضعف و سستى نمىكند. او برادر و پسر عموى من، محبوبترين خلق خدا در نزد من است. امسلمه رضی الله عنها با شتاب رفت و در را گشود. حضرت على علیه السلام وارد شد و سلام كرد و به اذن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)نشست اما سر بزير انداخت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: پسر عموى عزيز، گويا به حاجتى آمده است و از حياء اظهار نمىكند، ولى دوست دارم كه آشكارا هر چه هست، بگويد قصّه چيست؟
على علیه السلام كه گويى منتظر چنین صحبتى بود، عرض كرد: آرى يا رسولاللَّه مرا حاجتى است كه از على علیه السلام شرم دارم، ولى كرامت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)و محبّت خاصّى كه به من دارد اجازه مىدهد كه آشكارا بگويم.
اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، تو همان بزرگوارى هستى كه مرا در كودكى از پدر و مادرم گرفتى، و مرا از غذاى خود پروراندى، به آداب خود مؤدّبم فرمودى؟ تو براى من از پدر و مادر مهربانتر و خوبتر بودى، امروز اندوختهی دنيا و آخرت من نيز تو هستى، دوست دارم همانطور كه خداوند بازوى مرا به وجود تو نيرومند كرد، از بركت تو، مرا به همسرى نيكو نيز برساند، من به اين اميد به سوى حضرتت شتافتهام؛ زيرا دخترى را كه من خواستار او هستم در خانه صاحب اختيار من زندگى مىكند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)از خوشحالى چهرهاش شكفته و متبسّم گشت، آرى على جان چنين است كه مىگويى ولى براى اين كار چه تهيه كردهاى؟
يا رسولاللَّه بر آنچه مالك آن هستم شما داناتر هستيد و شما خوب مىدانيد كه جز يك زره و شمشير و شتر آبكش چيزى از متاع دنيا برنگرفتهام.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: بسيار خوب، من امشب با فاطمه(سلام الله علیها)در اين مورد صحبت مىكنم، اميد است فردا تو را آنچنان كه دوست دارى ملاقات نمايم.
آری همواره به حكم قرآن پاكان نصيب پاكان هستند
} الطيّبات للطيّبين والطيّبين للطيّبات{
زنان پاك طينت مخصوص مردان پاكنهاد و مردان پاك براى زنان پاكسرشت ذخيره شدهاند.
در برخى از كتب اين گونه آوردهاند، برخى از صحابه از حضرت اميرالمؤمنين على علیه السلام پرسیدند كه چرا به خواستگارى حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمىرويد؟ ايشان در جواب فرمودند كه من چيزى ندارم. گفتند پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از شما چيزى نمىخواهد و پس از آن على علیه السلام به خانه پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)رفت و از شرم و حيا نتوانست چيزى بگويد و منظور خود را به عرض برساند. بدون نتيجه برگشت روز دوم به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفياب شد. باز هم عرق شرم بر پيشانى مباركش نشست و بدون نتيجه برگشت، ولى روز سوم كه به حضور سرور كاينات رسيد. پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)خودش فرمود: یا علی آیا حاجتی دارى؟ عرض كرد آرى. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بلافاصله فرمود: بگو، گمانم به خواستگارى زهرا(سلام الله علیها) آمدهاى! عرض كرد آرى، يا رسولاللَّه. در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خداوند سبحان امر فرموده است كه فاطمه(سلام الله علیها) را به ازدواج على مرتضى علیه السلام درآورى.[8]
4- كفويت و همشأنى حضرت زهرا (سلام الله علیها) با اميرالمؤمنين علیه السلام
حضرت صادق علیه السلام در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرمودهاند:
« لو لا ان اللَّه عز و جل خلق اميرالمؤمنين، لم يكن لفاطمه(سلام الله علیها) كفو على وجه الارض، آدم فمن دونه».[9]
« اگر خداى عز و جل اميرالمؤمنين علیه السلام را نمىآفريد،- از اولين و آخرين- فاطمه(سلام الله علیها) را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت».
على علیه السلام و فاطمه(سلام الله علیها) هر دو صاحب ولايت، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.
امام ششم با عبارت ديگرى مىفرمايد:
« لو لا ان اميرالمؤمنين تزوجها، لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض، آدم فمن دونه».[10]
تشخيص «ركن بودن» و يا «كفو و همتا بودن» بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است، و تنها خداى تعالى}واللَّه يعلم ما خلق{ كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است مىداند و مىتواند معين كند چه كسى كفو، نظير و همانند كيست، و همتاى هر موجودى در عالم كدامست.
لذا اختيار فاطمه (سلام الله علیها) براى همسرى على علیه السلام، يك انتخاب الهى است، خداى تعالى خود براى زهرا (سلام الله علیها) زوجى را كه كفو و همتاى اوست برمىگزيند و در اين عقد آسمانى خود خطبه مىخواند، و شهود اين ازدواج مقدس، پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)جبرئيل و فرشتگان هستند؛ بايد اينچنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مىداند كفو و همانند زهرا (سلام الله علیها) كيست، زهرايى كه همتا ندارد و هيچ بشرى جز على علیه السلام شبيه و نظیر او نیست ، و در نتبجهی همین جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا (سلام الله علیها) است كه مىبينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمه (سلام الله علیها) مىشوند و پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)در جواب آنان چنين مىفرمايد: فاطمه(سلام الله علیها) از آن خداست و من در اين مورد هيچگونه اختيارى ندارم }واللَّه يعلم ما خلق{ ، و تنها خدا كه خالق زهرا(سلام الله علیها) است مىداند كفو، همسر و زوج شايسته او كيست، من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم، ولى خداى متعال بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه (سلام الله علیها) امرى است خدايى.
5- آزادى در انتخاب همسر و مشورت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)با دخترشان
انتخاب همسر يكى از حسّاسترين مراحل زندگى هر جوانى اعم از دختر و پسر است. ازدواج مرحلهی انتخاب سرنوشت يكى عمر زندگى مشترك و اساس مهم سازندگى تاريخ چندين نسل بالقوّه، و نقطهی پايهگذارى آيندهاى براى فرزندان، نوادگان و سازندگان جامعه فرداست. ملاحظه مىشود كه بدينگونه، مسأله ازدواج از صورت يك امر شخصى، و خصوصى خارج مىشود و جنبه اجتماعى، عمومى و تاريخى به خود مىگيرد كه چه بسا در سرنوشت و تاريخ و آيندهی ملّت يا ملّتهايى نقش مهم و تعيينكننده داشته باشد.
از اين رو انتخاب همسر شايسته، كارى است دشوار و به خصوص براى دختران چندان به سهولت و سادگى امكانپذير نيست. بلكه اين امر مهم، بايد روى اصول و قوانين حساب شده، و اساس ثابت و لايت غيرى كه در طول قرون و اعصار حكومت داشته است، استوار باشد و در مسير آن حركت كند تا خداى نكرده انحرافى صورت نگيرد. لذا مطمئنترين اصول در اين مورد، همانا رعايت قوانين الهى و تعاليم جاودانى آسمانى است كه به افراد بشر مىآموزد پدر و مادر، در شرايط عادى و عمومى، همواره بيش از فرزندان در اين باره تجربه و آگاهى دارند و با دلسوزى و دقّت بيشترى، بدون تأثير احساسات آنى و زودگذر مىتوانند تصميمات شايسته و سازنده بگيرند. بر اين اساس، مشاوره با پدر و مادر و جلب نظر و رضايت آنان، از شرايط اصلى ازدواج دختران قرار مىگيرد و برخى آن را از جمله فرايض و واجبات و اركان به شمار آورده و تخطّى از آن را كارى ناروا و در حد اسقاط واجب دانستهاند. با اين همه بايد توجّه داشت كه اين اجازه و رضايت هم بايستى جنبهی صحيح و عقلانى و منطقى داشته باشد و اگر از روى نادانى و دشمنى يا لجاجت، مسألهی مخالفت پدر و مادر مطرح شود و يا پدر و مادر از اين قدرت خود سوءاستفاده كرده و آن را بدون جهت و دليل عقلانى به كار گيرند و تنها خودخواهى و تمايلات غير منطقى خود را در نظر داشته باشند، چنين حقّى از آنان سلب مىگردد. آنچنان كه رضايت و آزادى دختر نيز در انتخاب همسرِ شايسته و دلخواه، كاملاً مورد نظر و توجّه شارع مقدس اسلام قرار گرفته و در اين مورد براى دختران مسلمان حقوقى منظور شده است كه نظير آن را با آن همه وسعت و عمق و توجه در هيچ جاى ديگر نمىتوان پیدا کرد.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) كه خود پايه گذار و مجرى برنامههاى الهى و پيادهكننده قوانين آسمانى در روى زمين است، دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را در انتخاب شوهر آزاد گذاشت و بدون اين كه كمترين تحميل و فشارى در اين باره روا دارد، براى آزادى عقيده او و رعايت حقوق اسلامىاش كمال احترام را قائل شد تا اين امر، سرمشقى براى جامعه و تاريخ اسلام باشد. نكته مهم در اينجا آن بود كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)به خوبى مىدانست كه در امر ازدواج فاطمه، نه فقط سرنوشت آيندهى او، بلكه خير و مصلحت جوامع بشرى و نسلهاى آتى اسلام مطرح است.
با اين كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) چند دختر شوهر داده بود، ولى هرگز ديده نشده بود كه اراده و اختيار را از آنان سلب كرده باشد. هنگامى كه على بن ابيطالب علیه السلام سرباز شجاع و دلاور اسلام براى خواستگارى زهراى مرضيه(سلام الله علیها) نزد پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)رفت، پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « تاكنون چند نفر ديگر به خواستگارى آمدهاند و من شخصاً اين مسأله را با دخترم در ميان گذاشتهام. اما او به علامت نارضائى چهره خود را برگردانده است. اكنون نيز خواستگارى تو را به اطلاع او مىرسانم».
6- جواب مثبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ازدواج با اميرالمؤمنين علیه السلام
پس از خواستگارى امير مؤمنان علیه السلام پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: على جان! واقعيت اين است كه پيش از تو بسيارى ديگر به خواستگارى «فاطمه»(3) آمدهاند و من تقاضاى آنان را با او در ميان نهادهام اما در چهره ی تابناكش به روشنى آثار نارضايتى و عدم موافقت را خواندهام، اينك شما باش تا برگردم.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاست و نزد دخت يگانه و بىهمتاى خويش آمد و تقاضاى امير مؤمنان علیه السلام و دعوت او براى زندگى مشترك با «فاطمه»(سلام الله علیها) را، با او در ميان گذاشت و به انتظار پاسخ نشست همانگونه كه امير مؤمنان علیه السلام هم در اطاق ديگرى به انتظار نتيجه تقاضاى خويش نشسته بود.
در چنين شرايطى، گاه پدر خيرخواه و دلسوز ناگزير مىگردد كه ويژگيهاى اخلاقى و انسانى خواستگار، سن و سال و شرايط جسمى، شغل و ديگر خصوصيات او را براى دخترش- در صورتى كه آشنا نباشد- روشن سازد تا دخترش از روى بينش و آگاهى و دانايى تصميم به ازدواج بگيرد اما در مورد خواستگارى على علیه السلام از «فاطمه»(سلام الله علیها) نياز به اين مراحل نبود، چرا كه على علیه السلام چهرهاى شناخته شدهتر از آن داشت كه نياز به معرفى داشته باشد و خود دخت فرزانه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او را به شايستگى مىشناخت و از سابقه ی درخشان، ويژگيهاى اخلاقى، كمالات انسانى، درايت و جوانمردى او آگاه بود. به همين جهت هم، پيامبر گرامى به همين بسنده كرد كه بگويد: «فاطمه» جان! «على» علیه السلام همين كسى است كه خويشاوندى، برترى و پيشتازىاش در اسلام برايت روشن است و من از پروردگار خويش همواره خواستهام كه شايستهترين و محبوبترين انسانها را به همسرى تو برگزيند و اينك اين «على» است كه خواهان توست، نظرت در مورد پيشنهاد او چيست؟
فاطمه(سلام الله علیها) سخنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را تا آخرين واژه به دقّت شنيد و بجاى پاسخ صريح، سكوت پرمعنا را برگزيد بىآنكه علائم و نشانههاى نارضايتى و عدم موافقت از خود نشان دهد.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دقت بر سيماى دخترش نگريست و از سيماى پرشكوه او شوق و رغبت پيوند با على علیه السلام را خواند. اينجا بود كه برخاست و فرمود: الله اكبر... سكوتها اقرارها و رضاها.[11]
سكوت پرمعناى او نشانگر موافقت و رضایت اوست، آرى، او با اين پيوند موافق و راضی است.
7- پيوند مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اميرالمؤمنين علیه السلام در آسمانها
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)صبحگاهان براى اينكه على علیه السلام را به رضاى فاطمه(سلام الله علیها) بشارت دهد كسى را به دنبال او فرستاد و على علیه السلام نيز حضور يافت.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به على علیه السلام فرمود: پسر عموى عزيز فرشتهی خدا به نزدم آمد و مرا به تزويج آسمانى شما دو نفر آگاه كرد (فابشر يا على ان اللَّه عزّ و جلّ اكرمك كرامهً لم يكرم بمثلها احداً و ان اللَّه تعالى اذا اكرم وليّه و احبّه اكرمه بما لاعين رات و لا اذن سمعت.)
بشارت باد بر تو يا على علیه السلام ، خداوند بزرگ تو را كرامتى فرمود كه به هيچكس همانند آن ننموده است و خداى بزرگ چون بخواهد دوستش را مورد تكريم قرار دهد به چيزى او را گرامى خواهد داشت كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده باشد.
على علیه السلام به منظور تشكّر از اين موهبت الهى گفت: « رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لى فى ذريتى.»[12]
پروردگارا مرا يارى كن تا شكر نعمتى را كه به من عطا فرمودى به جاى آورم...
8- تاريخ و سن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در زمان ازدواج
اين ازدواج مبارك در روز اول ماه ذىحجه الحرام سال دوم هجرت در مدينهى طيبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا (سلام الله علیها) نه يا ده ساله بود.
اينك بحث ما در سنّ مبارك زهراى اطهر (سلام الله علیها) در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤيّد سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداكثر ده سالگى را از منابع شيعه و عامه با نشانى دقيق ذكر مىكنيم:
1. روضهى كافى: ص 340، سعيد بن مسيب مىگويد:
به على بن الحسين عليه علیه السلام عرض كردم: در چه زمان رسولاللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم)فاطمه (سلام الله علیها) را به على علیه السلام تزويج كرد؟ فرمود: يك سال بعد از هجرت در مدينه، و آن روز فاطمه (سلام الله علیها) نه ساله بود.
2. حديقه الشيعه، محقق اردبيلى: ص 174، مىگويد:
اصحّ اقوال آنست كه فاطمه (سلام الله علیها) هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مكه بود، و در سال دوم هجرت تزويج واقع شد.
3. بحارالانوار: ج 19 ص 116 از روضه كافى.
4. بحارالانوار: ج 43 ص 6 از مناقب نقل كرده كه جابر مىگويد:
وقتى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)به مدينه آمد دو سال بعد در اول ذىحجه الحرام فاطمه (سلام الله علیها) را به على علیه السلام تزويج كرد، و روز ششم ذىحجه نيز روايت شده، در روز سهشنبه ششم ذىحجه بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه (سلام الله علیها) بود.
5. مناقب ابن شهرآشوب كه بحار از آن نقل كرده همانگونه كه گذشت.
6. حليه الابرار، بحرانى: ج 1 ص 96 حديث كافى را نقل كرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذكر كرده است.
7. نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه: در ص 132 مىگويد:
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را در سال دوم هجرت در ماه رجب يا رمضان به على علیه السلام تزويج كرد و در آن روز فاطمه (سلام الله علیها) نه سال داشت.
8. الدمعه الساكبه، بهبهانى 1285 ه: ج 1 ص 235 از كافى نقل كرده:
فاطمه (سلام الله علیها) هشت سال با پدرش در مكه بود. بعد به مدينه هجرت كرد، و يك سال پس از ورود به مدينه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)او را به على علیه السلام تزويج كرد، و هنگامى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)از دنيا رفت او هيجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.
9. الدمعه الساكبه در همان صفحه از كشفالغمه نقل كرده كه:
فاطمه (سلام الله علیها) هشت سال با پدرش در مكّه بود و بعد به مدينه مهاجرت كرد، و ده سال با پدرش در مدينه بود و عمرش در وفات پدر هيجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با اميرالمؤمنين علیه السلام زندگى كرد.
10. رياحينالشريعه: ص 77 مىگويد:
بنابراين ولادت فاطمه (سلام الله علیها) در روز جمعه بيستم جمادى الاخری شش هزار و دويست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى علیه السلام بود، (و نزول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدينه روز شنبه دوازدهم شهر ربيعالاول سال ششهزار و دويست و شانزده بعد از هبوط بوده)، و از روز ورود فاطمه (سلام الله علیها) به مدينه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت- كه ماه تزويج فاطمه (سلام الله علیها) با على علیه السلام بود- يك سال و ده روز قمرى بود، چون سالهاى شمسى را به سال قمرى نقل كنيم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.
11. در رياحينالشريعه ص 77 آمده :
قول حق اين است كه ماه ربيعالاول حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدينه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از يك سال كه ربيعالثانى ديگر سال هجرت مىشود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفته و فاطمهى زهرا (سلام الله علیها) در اين ربيعالثانى از سن مباركش نه سال گذشته به حد بلوغ رسيده بود.
12. رياحينالشريعه: ص 79 مىگويد:
چون از سن مبارك بتول عذرا (سلام الله علیها) نه سال گذشت و در حجره ی امسلمه رضی الله عنها به كمال رشد (جسمى) رسيد، از اطراف و اكناف از اهل مدينه و عظماى قبائل رؤساى عشایر به اين قصد و خيال باطل به هيجان آمدند و حركت كردند... .
13. منتخب التواريخ ص 92 مىگويد:
گفته شد ولادت حضرت در جمادى الاخر پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، كه از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بيست و سه روز گذشته است، پس سن مخدّره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حين زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و يك روز مىشود.
14. منتخب التواريخ ص 92 از كافى و دروس نقل مىكند:
ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى علیه السلامدر نيمهى رمضان سال دوّم بوده است. بنابراين وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشتهاند.
صاحب منتخب التواريخ بعد از نقل اين قول مىگويد: «و اين بعيد است» و شايد استبعاد به خاطر اين است كه در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسيده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد، زيرا به سن بلوغ رسيده؛ اگر چه در قول دوم مىتوان رفع استبعاد
كرد؛ زيرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مىشود و عروسى متعارف نمىشود، و آن نيز با فاصله بين عقد و عروسى و زفاف حل مىشود.
15. ناسخالتواريخ جلد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ج 1 ص 35 همان قول اول رياحينالشريعه ص 77 است كه ظاهراً به خاطر تقدّم ناسخ، رياحين از ناسخ نقل كرده است.
16. در کتاب فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) (ملا داود كعبى) ص 30 مىگويد:
تولد فاطمه (سلام الله علیها) در مكه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مكه بود، و بعد به مدينه هجرت كرد و در آنجا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندك مدتى با على علیه السلام بود، و ازدواج او با على علیه السلام دو سال پس از ورود به مدينه بود.
17. ملا داود كعبى در فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) ص 35 مىگويد:
ازدواج زهرا (سلام الله علیها) در ماه رمضان، و زفافش در ذىحجّه سال دوم هجرت است.
18- در خصائص فاطميه، كجورى ص 352، مىگويد:
چون سن مبارك حضرت از نه سال گذشت، و در حجرهى امسلمه به كمال رشد رسيد بدين قصد... و اين قول به قرينهى اينكه عيناً در الفاظ و معانى با ناسخ يكسان است، از او نقل شده است.
در همان صفحه مىگويد: آنچه حقير حق مىداند اين است كه در ماه ربيعالاول حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)هجرت به مدينه كرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از يك سال كه ربيعالثانى ديگر سال دوم مىشود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در ماه رمضان آن سال به غزوهى بدر رفتند، و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در اين ربيعالثّانى دوم از سن مباركش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسيده بود.
19. خصائص فاطميه در همين صفحه يك سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از كلينى نقل مىكند و مىگويد: حق همين است.
20- حبيب السير، خواند مير جلد اول جزء سوم، مىگويد:
در سال دوم از هجرت ميان شاه مردان و سيدهى بانوان عقد مناكحت منعقد گشت.
بعد از ص 15 مىگويد: و در آن زمان زهرا (سلام الله علیها) به روايت اهلبيت: نه ساله بود.
21. در مستدرك السفينه ج 8 ص 244 مىگويد:
ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.
22. تذكره الهداه، ميرزا محمد نظام العلماء نائينى: ص 20 در حالات حضرت زهرا (سلام الله علیها) با نظم مىگويد:
قد زوّجـت مـن والد الـــكـرام فـى اوّل ذى حجّــه الحــرام
او سادس منهــا على مـا رويـا زوّجها بالمرتضى خيــر الورى
و المـجلســى بـالـروايتـــان نص و ما صرّح بالــرجحــان
من بعد عام قد مضى فى الطيّبه من هجره كانت زواج فاطمـه
و هى ابنه التسع مــن السنينــا حال الــزوّاج هكــذا رويــنا
زفافــها الــى اميــر العــرب قد كان فى محرم فى الاقرب
قد كان فى احدى و عشرين كما روى الصدوق ليله فليـعلمــا
در اين نظم تصريح كرده كه فاطمه (سلام الله علیها) هنگام ازدواج نه سال داشته است.
23. سيره المصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم)، هاشم معروف حسنى ص 326 از جلد دوم اعيان الشيعه نقل مىكند:
عمر زهرا (سلام الله علیها) بين نه و ده و يازده سال بوده است.
24. اعيانالشيعه: جزء دوم، طبق سيره المصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) همانطور كه نقل شد.
25. كشفالغمه: جزء دوم همانگونه كه از الدمعه الساكبه گذشت.
26. مرحوم سپهر در ناسخالتواريخ، جلد حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ج 1 ص 95 مىگويد:
تزويج فاطمه (سلام الله علیها) با على علیه السلام در سال دوم هجرت بود. و سال ميلاد فاطمه (سلام الله علیها) در بيستم جمادى الاخره سال شش هزار و دويست و هشت بعد از هبوط آدم صفی علیه السلام بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و زفات آن حضرت نيز در اين ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل كرده: كه اگر فاطمه (سلام الله علیها) هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مىشود كه امام حسن علیه السلام را در ده سالگى آورده باشد و اين از عادت بعيد است؛ جز اينكه بگوئيم: از پيغمبر زادگان- خاصّه از آن حضرت- عجیب نباشد.
9- تعيين و ميزان مهريهى ازدواج حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اميرالمؤمنين علیه السلام
پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به امير مؤمنان علیه السلام كرد و فرمود: آيا چيزى از امكانات مالى و اقتصادى براى ازدواج در اختيار دارد؟
آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدايت باد! به خداى سوگند شرايط اقتصادى من بر شما پوشيده نيست. همهى ثروت من در حال حاضر يك شمشير، يك زره براى جهاد و يك شتر آبكش براى كسب و كار است.
آرى! اين دارايى على علیه السلام است و اين تمامى امكانات مالى و اقتصادى اوست كه مىخواهد با دخت يگانهى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پيمان زندگى ببندد.
پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صداقت و جوانمردى وصفناپذير امير مؤمنان علیه السلام در اوج كرامت و بزرگوارى فرمود: على جان! اما در مورد شمشيرت، نظرم اين است كه شما به او نيازمندى تا بوسيلهى آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنيت انسانها به جهاد برخيزى و دشمنان تجاوز كار خدا را سر جايشان بنشانى. در مورد شترت نيز، نظرم اين است كه آن هم وسيلهى كار و درآمد توست. بوسيلهى آن، هم نخلستانت را آب مىدهى و براى خانوادهات هزينهى زندگى فراهم مىآورى و هم زاد و توشهى سفرت را جابجا مىنمايى. پس از تعيين زرهى حضرت على علیه السلام به عنوان مهريه حضرت زهرا (سلام الله علیها) حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
اما من دخت فرزانهام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر اين پيمان براى زندگى مشترك و به نشان صفا و صداقت، اينك زرهات را بفروش و پول آن را بياور تا ترتيب اين كار را بدهم.
امير مؤمنان علیه السلام به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به بازار شتافت و زره اش را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پيشواى بزرگ توحيد و آزادگى تقديم داشت. و مقرر گرديد كه اين پول، «مهر» برترين و والاترين بانوى جهان هستى، سالار زنان گيتى و دخت فرزانهى سالار پيامآوران خدا، محسوب مىگردد.
پيامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) بدينسان و با اين مقدمات، دخت نمونهى خويش را به ازدواج امير مؤمنان علیه السلام درآورد و با همين سادگى و سهولت اين پيوند پرشكوه انجام پذيرفت تا زنجيرهاى گران اوهام، خرافات و تقليدهاى نا به جا كه بر دست و پاى مردم پيچيده شده بود، همه را در هم نوردد و مردمی كه در مقام و منزلت علمى، عقيدتى و معنوى هرگز با اين خاندان با شكوه قابل مقايسه نيستند، تا از شيوهى انسانى و آزادمنشانهى آنان پيروى كنند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دخت گرانمايهاش را كه سالار زنان گيتى بود با مهريهاى اندك به عقد شهسوار اسلام درآورد تا دختران آزاده، روشنفكر و انديشمند مسلمان، خويشتن را از اين
قيد و بندها، آداب و رسوم غلط، مهريههاى سنگين و تشريفات كمرشكن رها سازند و از ازدواج سهل و آسان، بر اساس صفا، عشق پاك و وفا سر باز نزنند.
10- سند آسمانى يا مهريه حقيقى حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در بعضى از روايات ديگر آمده كه خدا به رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) خويش فرمود:
انى جعلت نحلتها من على علیه السلام خمس الدنيا و ثلث الجنه و جعلت لها فى الارض اربعه انهار. الفرات، و نيل مصر، و نهروان، و نهر بلخ، فزوّجها، انت يا محمد بخمس مأه درهم، تكون سنّه لامتّك.[13]
من خمس دنيا و ثلث بهشت را مهر فاطمه علیه السلام قرار دادم كه به ازدواج على علیه السلام در آيد و در زمين چهار نهر را مخصوص او گردانيدم. نهر فرات، و نيل و نهروان و نهر بلخ را. (نهروان نام شهرى است نزديك بغداد در اينجا مقصود از نهروان، نهر آبى است كه نزديك آن شهر قرار داشت).
و تو اى محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مهر زهرا(سلام الله علیها) را پانصد درهم قرار ده تا سنّتى باشد از براى امت تو.
شايان ذكر است كه در آن زمان پانصد درهم نقره معادل دو مثقال و نُه نخود زر خالص بود.
«احمد بن يوسف دمشقى» در كتاب خويش « اخبارالدّوَل و آثارالاول» در اين مورد آورده است كه:
دخت ارجمند پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامى كه شنيد پدر گرانمايهاش پس از رضايت او، وى را به ازدواج على علیه السلام درآورده و صداق او را بسيار اندك قرار داد، به آن حضرت گفت:
« اى پيامبر خدا! دختران مردم عادى نيز همينگونه ازدواج مىكنند و مهريهى آنان از همين درهمها و دينارهاى دنيوى است، پس فرق ما و آنان چيست؟ من از شما تقاضا مىكنم كه اين مهريه دنيوى و مادى را به شوى گرانقدرم على علیه السلام بازگردانى و خود از خدا بخواهى كه مهريهى مرا شفاعت گناهكاران امت قرار دهد.»
درست پس از اين خواستهى فاطمه (سلام الله علیها) بود كه فرشتهى وحى فرود آمد و لوحی از حرير با خود آورد كه در آن اينگونه نوشته شده بود:
«خداوند مهريهى فاطمه(سلام الله علیها) را شفاعت گناهكاران امّت پدرش قرار داد.»
و به همين دليل هم بانوى بانوان، آن سند آسمانى را نگاه داشت تا به هنگامهى مرگ در درون كفن او قرار دهند و فرمود:
« هنگامى كه در روز رستاخيز برانگيخته شدم، اين سند آسمانى را بدست مىگيرم و طبق آن از گناهكاران امّت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مىنمايم.» اين روايت همانگونه كه از نظرتان گذشت نمايشگر عظمت و شكوه بانوى بانوان و همّت والاى اوست، چرا كه او از پدرش مىخواهد كه اين موقعيت رفيع و اين مقام پرفراز را براى او بخواهد و دعاى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز مورد پذيرش قرار مىگيرد و در برابر خواستهى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آن سند آسمانى فرود مىآيد كه به خواست خدا در روز رستاخيز حقيقت آن براى همه روشن مىشود.
در اين مورد «صفورى» در كتاب خويش «نزهه المجالس» از «نسفى» آورده است كه: « فاطمه (سلام الله علیها) از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گرامى تقاضا كرد كه خداوند مهريهى او را شفاعت امت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز رستاخيز قرار دهد و پذيرفته شد و در آن روز است كه مهريهى خويش را خواهد خواست.»
به هر حال روايات بسيارى از امامان نور بيانگر آن است كه خداى جهانآفرين در روز رستاخيز جزء مهريهى فاطمه (سلام الله علیها) شفاعت او را در حق گناهكاران امت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، قرار داده است.
----------------------------------------------
[1]- بحار الانوار، ج 43، ص 124- جلاءالعيون شبر، ج 1 158.
[2]- عوالم، ج 11، ص 293 -292.
[3]- شرح ابن ابىالحديد، ج 13، ص 228.
[4]- كنزالعمال، ج 13، ص 114، ش 36370.
[5]- فرائد السمطين، ج 1، ص 88، ش 68.
[6]- كنزالعمال، ج 13، ص 684، ش 37755.
[7]- كشفالغمه ج 1 ص 354، طبقات ابنسعد ج 8 ص 19، امالى طوسى ج 1 ص 38.
[8]- زندگانی چهارده معصوم ص 257 نقل از ينابيعالموده قندوزى باب 55.
[9]- بحارالانوار ج 43 ص 107.
[10]- مرحوم مجلسى اين روايت را از كتاب علل الشرائع و خصال و امالى صدوق و دلائل الامامه طبرى نقل مىكند و سپس مىگويد: « اين امكان وجود دارد كه بتوان به اين روايت استدلال كرد و گفت كه على علیه السلام و فاطمه (سلام الله علیها) اشرف از تمامى انبياء اولوالعزم- بجز پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)- هستند». (بحارالانوار ج 10 /43، 11). اعتقاد مرحوم علامه امينى نيز همين بوده است كه مىگويند: «اگر بجز اين فرمايش از جانب پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)تصريحى در اين مورد در دسترس ما نبود (با اينكه وجود دارد)، همين حديث شريف براى اثبات برترى حضرت صديقه زهرا (سلام الله علیها) بر جميع انبياء (جز پدر بزرگوارش) كافى بود.
[11]- جامع الشتات (فارسی) میرزای قمی ج 4 ص 425
[12]- المرتقی الی الفقه الارقی ج 1 ص 3
[13]- مستدرک الوسایل ج 15 ص 65
خواستگارى و عقد
- بازدید: 2003