متن ادبی : خورشيد چهارم

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)


زيباتر از تو، ‌چه کسي پروردگارش را ستوده؟ عاشقانه‌تر از تو، ‌چه کسي دعا کردن مي‌داند؟

خدا را سپاس که تو را آفريد تا ستايش و حمد خالق را از تو بياموزيم. خدا را سپاس که تو را به دنيا هديه داد تا زبان عاشقانه‌ترين شکرها را در کام تو بگذارد و بي‌بديل‌ترين نيايش‌ها را از زبان تو به گوش عالميان برساند. خداوند تو را براي خويش آفريد. براي آنکه روز و شب ستايشش کني و پيراهن نيايش بر تن و پيشاني سجده‌گزار بر خاک، توحيد را در زيباترين خلعت عبادت، پيش تمام چشم‌ها به تصوير درآورى.
آه اي روح عاشقانه دعا! اي شيرين‌زبان ستاينده! کاش فرصت آن باشد تا در تمام حاجت‌هايمان، ‌به دعاهاي مستجاب تو اقتدا کنيم. کاش بتوان پشت سر سجده‌هاي مستدام تو خداپرستي کرد. کاش شمّه‌اي از سجاده‌شبانگاه تو را براي خويش به امانت بگيريم و به بهشت وصل شويم.
اي مضمون يگانه پرستش! اي اشک بي‌پايان تهجّد! گويا تمام بغض‌هاي غريبانه علي و زهرا از حنجره معصوم تو سردرآورده‌اند. گويا تمام معرفت بي‌شباهت حسين در رگ‌هاي تو به جوش و خروش درآمده است. گريه‌هاي بي‌پايان علي و شب‌زنده‌داري‌هاي پيوسته فاطمه، اقيانوس عبادت تو را آفريد. تو فرزند مناجات عارفانه حيدرى. فرزند بي‌خوابي‌هاي سجاده‌نشين کوثر. فرزند روزه‌هاي مداوم رسول. چگونه در اين همه توحيد تو حيران شويم؟ بعيد نيست که فرزند عاشورا، زينت عبادت‌کنندگان عالم باشد. بعيد نيست تو در آستين يکتاپرستي‌ات جز دست دعا نداشته باشى.
سجده، تضرع خاکساري ا‌ست که نامش را از نام تو گرفته. سجده آبرويش را مديون توست... سجده به تو مي‌بالد و هستي‌اش را از آن تو مي‌داند، اي سجاد! که پيشاني موحدت، ‌همه عمر آشنا به خاک بود و لب‌هاي زمزمه‌گرت يک‌نفس نيايش مي‌سرود. سر از سجده‌هاي عاشقانه‌ات برندار که تداوم هستي به يمن اين سجده‌هاست... که رحمت و لطف پروردگار بر کاينات به خاطر آبروي سجده‌هاي توست... سر از سجده برندار که خداوند، سجده‌هايت را سخت دوست مي‌دارد.
صدايت را مي‌شنوم. از دانه دانه هر تسبيح، ‌از تار و پود هر چه سجاده، از خميدگي قامت هرچه محراب،‌از خاک هر سجده‌گاه، ‌صداي تو را مي‌شنوم. هرجا دست دعايي به سوي آسمان بلند مي‌شود، هرگاه آرزومند بي‌قراري پروردگارش را صدا مي‌زند، اين تويي که شنيده مي‌شوى. تويي که کلمات دعا را بر لب‌ها تلقين مي‌کنى. تويي که زيباترين خواهش‌ها را در هيئت حرفي قشنگ در دهان‌ها مي‌گذاري و آن‌گاه خودت براي اين دعاهاي عاجزانه، آمين مي‌گويى. صداي تو را مي‌شنوم: «خداوندا تو حتي بر آنان که از تو درخواست نمي‌کنند و با خداوندي‌ات به جدل برمي‌خيزد نعمت مي‌بخشى. پس چگونه بر من عطا نکنى. مني که سائل درگاه توام و يقين دارم که تو خالق و خداوند عالمي»
سودابه مهيجى