1.علم و آگاهی و عمل به آن
برای اعتقاد داشتن به معاد، در مرحله نخست باید به آن علم پیدا کرد. این علم با مطالعه کتابهای اعتقادی و فلسفی و نیز تفسیر آیات مربوط به معاد و روایات امامان معصوم(ع) در این زمینه و افکار عقلی به دست میآید، ولی همانگونه که مشخص است، این علم گرچه برای اثبات معاد لازم است، کافی نیست و باید این شناخت به مرحله یقین برسد. آنچه در ایمان به معاد مؤثر است، یقین و اعتقاد راستین پیدا کردن به معاد است و این باور و اعتقاد از راه آموزش و کلاس و درس حاصل نمیشود و تنها با عمل به آموزههای مربوط به معاد به دست میآید، با این توضیح که اگر انسان نماز اول وقت را همراه با خضوع و خشوع بخواند و در روزهدارى، گوش و چشم و زبان و قلب و ضمیر خود را از غیر خدا حفظ کند و نیز با بیداری در دل شب و انس گرفتن با مناجات و ادعیه، دل خود را نورانی سازد، یقین را به قلبش هدیه خواهد داد.
برایناساس، انسان باید همواره خود را در محضر پروردگار، پیامبر اکرم(ص)، ائمهاطهار(ع) و از جمله امام زمان(عج) ببیند و حرمت این حضور را حفظ کند. در حقیقت، کسانی که به معاد یقین و باور داشته باشند، هرگز از یاد خدا غافل نمیشوند.
در یکی از روزها پیامبر اکرم(ص) نماز صبح را در مسجد، با مردم به جماعت برگزار کرد. پس از نماز، جوانی را دید که چهرهای زرد و چشمانی خسته و خوابآلود داشت. آشکار بود که شب گذشته را بدون خواب و استراحت گذرانده است. حضرت از جوان پرسید: «چگونه شب را صبح کردى؟» جوان پاسخ داد:صبح کردم در حال یقین. رسول گرامی اسلام از سخن جوان شگفتزده شد و فرمود:«هر یقینی حقیقتی دارد. حقیقت یقین تو چیست؟» جوان گفت: گویی میبینم که عرش الهی برای حساب خلایق بر پا شده است و مردم برای محاسبه گرد آمدهاند و من نیز میان آنان هستم. گویی اهل بهشت را میبینم که در آن از نعمتهای الهی برخوردارند، یکدیگر را به خوبی میشناسند و بر سریرها تکیه زدهاند و اهل دوزخ را میبینم که در آن معذبند و پیوسته فریاد میزنند و کمک میخواهند و هنوز صدای مهیب زبانههای آتش دوزخ در گوشم است.
رسول اکرم(ص) پس از شنیدن سخنان آن جوان، به وی سفارش کرد این حالت و صفای دل را حفظ کند. آن جوان نیز از پیامبر خواست دعا کند تا شهادت نصیبش شود. پیامبر اعظم(ص) نیز دعا کرد و طولی نکشید که آن جوان در جنگ با کفار به شهادت رسید.[1]
2.محافظت از نفس خود
علمای اخلاق و سیروسلوک برای حفاظت از نفس خود به مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاقبه و معاتبه دستور دادهاند که در اینجا به توضیح آن میپردازیم:
مشارطه آن است که هنگام سپیدهدم که از خواب برمیخیزیم، پس از ادای نوافل و فرایض، اندکی بنشینیم و با نفس خویش شرط ببندیم، به این صورت که مرگ و پیآمدهای آن را به یاد آوریم و به حسرت پس از مرگ و عذابهای طاقتفرسای روز قیامت و گرزهای آتشین دوزخ که نتیجه اعمال بد و گناه است، بیندیشیم و با تمام اعضای بدن خویش به ویژه چشم و گوش و زبان شرط کنیم که گناه نکنیم و در مسیر الهی قرار گیریم تا به سعادت اخروی برسیم.
مرحله بعدى، یعنی مراقبه آن است که انسان یقین پیدا کند خداوند مراقب اعمال اوست. بر همین اساس در تمام طول روز مراقب اعمال و رفتار و گفتار و نیتهای درونی خویش باشد و به نفس خود تذکر دهد که دنیا چند روزی بیش نیست و جهان آخرت، ماندنی است.
محاسبه آن است که در پایان روز و هنگام شب، اعمال و رفتار خود را محاسبه کنیم، بهگونهای که گویا در روز قیامت در محضر الهی حسابرسی میشویم. در محاسبه، خوبیها و بدیها را تکتک بسنجیم و بکوشیم هیچ کاری را از قلم نیندازیم.
معاتبه به این معناست که اگر پس از محاسبه، گناهی از ما سر زده بود، نفس خود را سرزنش کنیم و مشارطه را به او یادآور شویم و خود را سرزنش کنیم که چرا طغیان کردیم و پیمان شکستیم و حدود الهی را زیر پا گذاشتیم و آنقدر این معاتبه و ملامت را ادامه دهیم تا آثار سوء معصیت از قلبمان زدوده شود. سپس اگر عتاب نفس نتیجه نداشت، او را معاقبه کنیم؛ یعنی برای هر یک از گناهان عقوبتی در نظر گیریم. برای مثال، اگر غیبتی کردهایم، با خود پیمان ببندیم چند روز از سخنان غیرضروری خودداری کنیم یا چند روز روزه بگیریم. همچنین اگر پس از محاسبه، فقط کارهای نیک انجام داده بودیم، به خود مغرور نشویم و نفس خود را سرزنش کنیم و با خود بگوییم این کار نیک در مقابل الطاف و نعمتهای الهی چنان حقیر است که چیزی بهشمار نمیآید.
امید است با عمل به موارد یاد شده، دری از عالم معنا بر دلمان باز شود و ایمان به معاد در قلبهامان ریشه بگیرد و شکوفا شود.
3. توجه و دقت در نمونههایی محسوس از مرگ و زندگی دوباره در پدیدههای انسانی و طبیعى
خواب
یکی از اموری که شباهت بسیاری به مرگ دارد،مسئله خواب است. در قرآن کریم با صراحت بیان شده است که مرگ و خواب از یک جنس هستند و یک حکم دارند، چنانکه در آیهای میخوانیم:
اللّهُ یَتَوَفّى اْلأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اْلأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکّرُونَ. (زمر:)
خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز میستاند و نیز روحی را که در هنگام خواب نمرده است، [قبض میکند.] پس آن [نفسى] که مرگ را بر او واجب کرده است، نگاه میدارد و آن دیگر [نفسها] را تا هنگامی معین [به سوی زندگی دنیا] باز پس میفرستد. بیشک، در این [امر] برای مردمی که میاندیشند،نشانههایی [از قدرت خدا] است.
براساس این آیه شریفه، خداوند هم در حال مرگ و هم در حال خواب، جان را میگیرد، ولی جان آن که را اجلش رسیده است، نگاه میدارد و جان آنکه را اجلش نرسیده است، هنگام بیداری به او باز میگرداند.
بنابراین، خواب، مرگ چند ساعته است و مرگ، خواب همیشگى. مرگ خوابی است سنگین و خواب، مرگی است سبک! به عبارت دیگر میتوان گفت انسان در حال حیات، خوابهای موقت و کوتاهی میکند و سپس بیدار میشود، ولی در حال مرگ، به خوابی طولانی میرود و پس از آن بیدار و زنده میشود.
نقل است از امام جواد(ع) پرسیدند:حقیقت مرگ چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود:
مرگ همین خوابی است که هر شب به سراغ شما میآید، با این تفاوت که مدتش طولانی است و انسان از این خواب بیدار نمیشود، مگر در روز قیامت.
افرادی که خواب میبینند و در آن حال به انواع شادی که به وصف نمیآید، شادمان یا به انواع وحشتها مضطرب میشوند، چگونه است حال سرور و شادمانی آنها یا حال وحشت و اضطراب آنها در خواب؟ همینگونه است مرگ و احوالی که در آن حال برای انسان پیش میآید. پس آماده مرگ شوید![2]
تدبر در طبیعت
بهار و سبزی و شکوفایی طبیعت و خزان و باز رویش دوباره آن، نمونه مناسبی برای معاد و رستاخیز انسانهاست و امکان زندگی دوباره را در ذهن انسان تداعی میکند. در قرآن کریم نمونههایی از این موضوع بیان شده است که برخی از آنها عبارتند از:
زمین را [در فصل زمستان] خشک و مرده میبینى، ولی هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت درمیآید و نمو میکند و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند. (حج: 5)
و خدا همان کسی است که بادها را روانه میکند، پس [بادها] ابری را برمیانگیزند و [ما] آن را بهسوی سرزمینی مرده راندیم و آن زمین را بدان [وسیله]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم، رستاخیز نیز چنین است. (فاطر: 9)
زمین را پس از مردنش حیات میبخشد و به همینگونه شما نیز روز قیامت از [گورها] بیرون آورده میشوید. (روم: 9)
در آیات بیان شده، خداوند برای فهماندن رستاخیز به انسان، شکوفایی و سرسبزی طبیعت پس از ریزش باران را مثال میزند. رسول خدا(ص) نیز میفرماید: «إذا رَأَیْتُمْ الْرَّبیعَ فاکْثِرُوا ذکْرَ النُشُور؛ هرگاه فصل بهار را دیدید، بسیار از زنده شدن خودتان [در روز قیامت] یاد کنید».[3]
انسان با اندیشیدن در رویش گیاهان و دگرگونی طبیعت در فصل بهار و خزان درمییابد، خدایی که بیابان مرده را لباس سبز میپوشاند،میتواند انسان را دوباره زنده کند. نقل است یکی از اصحاب رسول خدا(ص) از آن حضرت پرسید: چگونه خداوند مردگان را زنده میکند و نمونه آن در جهان آفرینش چیست؟ حضرت فرمود: «آیا از سرزمینی عبور کردهای که خشک و مرده باشد و سپس [بار دیگر] از آنجا عبور کنى، در حالیکه از خرّمی به جنبش درآمده است؟» آن مرد عرض کرد: بله. پیامبر فرمود: «اینگونه خداوند مردهها را زنده میکند».[4]
این بهار نو ز بعد برگریز
هست برهان بر وجود رستخیز
در بهاران سرّها پیدا شود
هر چه خورده است این زمین، رسوا شود
دقت در زندگی موجودات
از شگفتیهای جهان آفرینش که مثال بسیار مناسبی برای عوالم مردن است، تغییر و تحول شگفتانگیز در زندگی موجودات از جمله دگردیسی کرم ابریشم است. کرم ابریشم پس از اینکه از تخم بیرون میآید، چندین بار میخوابد و پس از بلند شدن از خواب و پوست انداختن، به مرحله بلوغ میرسد و برای خود پیلهای مانند قبر میسازد. هنگامیکه پیلهکامل شد، این حشره به مدت بیستروز داخل آن میخوابد و در این مرحله، دیگر شکل آن کرم قبلی نیست و اگر پیله شکافته شود، کرم به صورت دانه لوبیای سوخته دیده میشود و چیزی جز یک موجود جامد مرده نیست تا اینکه کمکم زنده و از پیله خود خارج میشود، درحالیکه پروانهای است با دو بال بزرگ و دو بال کوچکتر و دو چشم روشن و درخشان. بدن و بالهای این پروانه چنان ظریف و لطیف شده است که اگر کسی با دست خود به آن اشاره کند، گرد لطیف بالهای پروانه بر روی دست او خواهد نشست.
دگردیسی کرم ابریشم و تبدیل شدن وی به پروانه، به دوران زندگی و مرگ انسان و خفتن او میان قبر و زندگی دوباره او بسیار شبیه است. انسان که در این دنیای خاکی بدنی مادی دارد، در قیامت به صورت و شکل دیگر که همان صورت حقیقی نفس اوست، حضور مییابد، با این تفاوت که قیامت کرم ابریشم پس از بیست روز فرا میرسد و زمان فرا رسیدن قیامت انسان بیشتر است. همانگونه که کرم ابریشم میخوابد و بیدار میشود، انسان نیز میمیرد و زنده میشود و حیات دوباره را آغاز میکند.[5]
دیگر موارد
موارد دیگری نیز در باور داشتن مرگ و یادآوری آن و پند گرفتن از آن مؤثر و سودمند است، مواردی چون:
اندیشه درباره مرگ بهویژه در خلوت؛ باید به این نکته توجه کرد که مرگ، پلی است که ما را از خانه عمل به خانه پاداش و جزا منتقل میکند و انسان برای این دنیای فانی و زودگذر آفریده نشده، بلکه آفرینش او برای زندگانی ابدی است که مرگ، آغازی برای رسیدن به آن زندگی است.
زیارت اهل قبور و تماشای قبرهای قدیمی و سنگهای متلاشی شده؛ اندیشیدن به این نکته که روزگاری انسانهایی مانند ما در این دنیا زندگی میکردند و اکنون همه در این گورستانها خوابیدهاند و هیچ یادی از آنان نیست، در ایمان به معاد و مرگ اثرگذار است.
شرکت در تشییع جنازه و تدفین اهل ایمان؛ این کار به یادآوری این حقیقت که روزی ما نیز بر دوش آشنایان و بستگان تشییع و به گور سپرده خواهیم شد،بسیار مؤثر است. از دیگر موارد، تلاوت و تدبر در آیاتی است که درباره مرگ و قیامت است و نیز مطالعه روایتهایی که از ائمه معصومین(ع) در این زمینه وارد شده است.
توجه به این نکته که مرگ نیستی و نابودی نیست، بلکه دریچهای برای ورود به جهانی بزرگتر و گستردهتر است،نیز عامل مؤثری در یادآوری مرگ است. بر این باور، هرکه این دنیا را با ایمان و عمل صالح سپری کند، جایگاهش بهشت خواهد بود و مرگ، وی را به این سعادت ابدی خواهد رساند و آنکه در دنیا بدکردار باشد، جایگاه او دوزخ است و مرگ، او را به این عذاب دردناک خواهد رساند.
مطالعه کتابهایی که دراینباره نوشته شده است و وصیت کردن نیز از دیگر عوامل سودمند و اثرگذار در یادآوری مرگ است.
امیرمؤمنان، علی(ع)، پیآمدهای یاد مرگ را اینگونه برشمرده است:
1. یاد مرگ سبب بازداشتن انسان از بیهودگی و بازیهای دنیوی میشود: «به خدا سوگند! یاد مرگ مرا از هزل و بیهودگی منع میکند».[6]
2.اندیشه مرگ مانع انجام دادن کارهای زشت و نارواست: «هان! [مرگ] برهمزننده لذتها، تیرهکننده شهوتها و از بین برنده آرزوهاست. آن را به یاد آرید، آنگاه که [در انجام]کارهای زشت شتاب میورزید».[7]
3. یاد مرگ موجب انجام دادن اعمال نیک میشود: «آنکه مرگ را چشم داشت، در کارهای نیک پای پیش گذاشت».[8]
4. یادآوردن مرگ سبب بیرغبتی به دنیا و ناخشنودی از آن میشود: «آن که مرگ را بسیار یاد کند، از دنیا به اندکی خشنود میشوی».[9]
5. اندیشه در مرگ و سرانجام مردگان مایه عبرتآموزی است: «پنداشتند که جخای مردگان تهی است،حال آنکه سخت مایه عبرتند... . [مردگانشان] مایه پند باشند، بهتر است تا مایه فخر و بزرگواری».[10]
4. توجه به شیوههای معصومان(ع) در تبیین معادباورى
مرگ و سرنوشت آدمی پس از مرگ، از دیرباز فکر انسان را به خود مشغول کرده است. ازاینرو، در مورد مرگ و حقیقت آن و نیز سرنوشت انسان پس از مرگ، اندیشههای گوناگونی مطرح شده است.
فصل چهارم: راهکارهای تثبیت معادباورى
- بازدید: 5577