تاريخ و تاريخ نويسي در اسلام

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

در تاريخنويسي اولين سرمشقي که مسلمين پيدا کردند عبارت بود ازخداينامه ها-کتب پهلوي،که اساس حماسه ملي ايران بشمار مي آمد.


در جاهليت،آنچه از نوع تاريخ نزد اعراب رواج داشت انساب قبايل و«ايام »و حروب بود که با شعر و قصه آميخته بود.و راي آنهاآنچه از اخبار راجع به انبياء يهود،يا شاهان بابل و مصر و شام به گوششان مي خورد نزد آنها به عنوان اساطير تلقي مي شد-اساطيرالاولين.با اينهمه،نسبت به اخبار،خاصه آنچه مربوط بود به احوال سواران،دلاوران،شاعران،و خطيبان غالبا اظهار علاقه مي کردند ونقل اينگونه اخبار-که رنگ قصه و شعر داشت-نزد آنها شورانگيزبود و جالب.ازين رو در مجالس خلفاء و امراء اموي معرکه اسمار واخبار گرم بود و حتي معاويه،چنانکه مسعودي نقل مي کند،قسمتي ازاوقات فراغت را اختصاص به شنيدن ايام عرب و اخبار عجم داده بود که گاه نيز از روي کتب-ظاهرا از متن غير عربي-برايش مي خوانده انديا ترجمه مي کرده اند.نيز منصور عباسي و هارون الرشيد به اخبار واسمار علاقه نشان مي داده اند.همين علاقه-بعلاوه شوق مسلمين به دانستن اخبار راجع به سيرت پيغمبر-سبب شد که به تاليف در سير ومغازي اقدام کنند. اين مغازي و سير نيز نخست به همان شيوه نقل احاديث تدوين شد نهايت آنکه برسم نقل اسمار و اخبار عرب در آنهابه اشعار و قصص نيز استشهاد شد.چنانکه وقتي ابن هشام خواست سيره ابن اسحق را تهذيب و تلخيص کند کار عمده اش عبارت بود از حذف اشعار و ابيات زائد و احيانا مجعول که در آن وارد شده بود.تحقيق در باب مغازي و فتوح هم،از جهت احکام راجع به فتح و خراج و عهود و ذمه ومسائل مربوط بدانها اهميت داشت و از همين رو مورد توجه مسلمين واقع گشت.چنانکه بررسي در سنت و حديث نيز معرفت احوال صحابه رااقتضاء مي کرد و طبقات الصحابه-مثل کتاب ابن سعد-نيز در واقع تواريخ اسلامي بودند درباره پيغمبر و اصحاب.حل و فهم اشاراتي هم که در قرآن-يا حديث-به اخبار و حوادث امم و اقوام گذشته-خاصه يهود و نصارا و عرب بائده-مي شد نيز يک محرک ديگر بود جهت توجه مسلمين به تاريخ. منبع اينگونه اطلاعات هم البته کتب سريانيهابود-و گاه کتب ايرانيها.
بعلاوه،حس کنجکاوي مسلمين و تماس دائم آنها با اقوام و امم مختلف ممالک فتح شده آنها را نه فقط به آشنايي با اخبار گذشته يونان،ايران،و روم علاقه مند مي داشت بلکه نيز بجستجوي اخبار راجع به هند،ترک و حتي چين و افريقا مي کشانيد.توسعه قلمرو اسلام مسلمين را به همه اين ممالک و اقوام مرتبط و علاقه مند مي کرد.در آن زمانهاتواريخ قديم يونان-از قبيل هردوت و توسيديد-که ديگر دولتهاي مورد بحث آنها محو شده بود و دولتهاي ديگر به جاي آنها آمده بود، براي مسلمين چندان جالب توجه نمي توانست باشد.بعلاوه،علاقه يي که عباسيان و برامکه و آل سهل به طرز حکومت و اداره عهد ساسانيان نشان مي دادند همراه با نظر رقابت يا عنادي که با بيزانس-وارث يونان و روم قديم-ابراز مي کردند سبب مي شد که مورخين در شيوه تاريخنويسي هم به ماخذ ايراني بيشتر رجوع کنند و به سبک و سنت نويسندگان خداينامه ها.همين نکته سبب شد که تواريخ مسلمين،برخلاف تواريخ يونان و روم قديم،بيشتر مبتني شود بر نقل جزئيات قصه ها و عدم توجه کافي به تبيين اسباب و علل حوادث.اين تمايل به نقل جزئيات و اشتغال به حماسه و قصه، کتب فتوح-يا مآخذ آنهارا-رنگ خاصي از تعصبات داده است چنانکه در روايات ابو مخنف وسيف بن عمرو و عوانة بن عبد الحکم و ابو عامر بن شراحيل بسياري ازاختلافات ناشي است از رنگ تعصبات قومي،حزبي،و مذهبي آنها و اين است که در استفاده از کتب فتوح و مغازي قديم مورخ را به احتياط تمام وامي دارد و قسمتي از تاريخ خلفاء ظاهرا بسبب همين رنگ تعصبات که در منشا روايات آنها هست امروز هنوز بشکلي است که از لحاظ مورخ قابل اعتماد کلي نيست.
تاليف تواريخ عمومي،که قديمترين نمونه موجود آن تاريخ اليعقوبي است از ابن واضح-يک مورخ شيعه-بي شک يک شاهکاربزرگ مسلمين است در تاريخنويسي.کتاب عظيم طبري که شکل ووقايعنامه دارد يک دائرة المعارف تاريخي است،آگنده از معلومات واطلاعات سودمند و گوناگون.مروج الذهب مسعودي و التنبيه و الاشراف او نيز تاريخ عمومي بشمارند و اين کتابها بعدها بوسيله مسکويه و ابن اثيرو ابن الجوزي و ابو الفدا و ابن خلدون و ذهبي و ابن تغري بردي تذييل وتکميل شدند و مآخذ اصلي شدند براي تاريخ امم و اقوامي اسلامي چنانکه طبقات و وفيات و تراجم نيز در آثار کساني امثال سمعاني،ابن خلکان،کتبي،صفدي،قفطي،ابن ابي اصيبعه و ديگران مورد توجه گشت و اينهمه گنجينه ارزنده يي شد براي تحقيق در تاريخ و تمدن اسلامي.
بهر حال،مسلمين در تاريخ کتابهاي بسيار زيادي بوجود آوردند،و هيچ قومي قبل از شروع عصر جديد درين رشته به پايه مسلمين نرسيده بود. (1) شايد برين ميراث عظيم مسلمين نيز عيوبي واردباشد و از آنجمله است آميختن وقايع با قصه ها،ذکر روايات متناقض،نقل روايات غير معقول يا مبالغه آميز،اظهار تملق نسبت به ارباب قدرت و يا سکوت از بيان معايب و مفاسد آنها.اما درباره بعضي ازين ايرادهابايد توجه به مقتضيات عصر داشت و روزگار مورخين گذشته را با احوال مورخين ممالک آزاد امروز قياس نبايد کرد همچنين طرز فکر قدما را نبايدبا نوع تفکر مردم امروز سنجيد چنانکه انتظار خواننده قديم از کتاب تاريخ و نحوه بدست آوردن مآخذ اخبار هم با آنچه امروز هست تفاوت دارد و توجه به اين نکات شايد سبب شود که محقق امروز در نقدمورخين گذشته اسلامي به مبالغه و افراط نگرايد.2 معهذا،کار مورخين اسلام در مقايسه با کار قدماء يونان و روم-شايد با چند استثنا-ومخصوصا در مقايسه با کار مورخين اروپا در قرون وسطي و حتي بعد ازآن شايسته تحسين و اعجاب است.

در تاريخنويسي اولين سرمشقي که مسلمين پيدا کردند عبارت بود ازخداينامه ها-کتب پهلوي،که اساس حماسه ملي ايران بشمار مي آمد.


در جاهليت،آنچه از نوع تاريخ نزد اعراب رواج داشت انساب قبايل و«ايام »و حروب بود که با شعر و قصه آميخته بود.و راي آنهاآنچه از اخبار راجع به انبياء يهود،يا شاهان بابل و مصر و شام به گوششان مي خورد نزد آنها به عنوان اساطير تلقي مي شد-اساطيرالاولين.با اينهمه،نسبت به اخبار،خاصه آنچه مربوط بود به احوال سواران،دلاوران،شاعران،و خطيبان غالبا اظهار علاقه مي کردند ونقل اينگونه اخبار-که رنگ قصه و شعر داشت-نزد آنها شورانگيزبود و جالب.ازين رو در مجالس خلفاء و امراء اموي معرکه اسمار واخبار گرم بود و حتي معاويه،چنانکه مسعودي نقل مي کند،قسمتي ازاوقات فراغت را اختصاص به شنيدن ايام عرب و اخبار عجم داده بود که گاه نيز از روي کتب-ظاهرا از متن غير عربي-برايش مي خوانده انديا ترجمه مي کرده اند.نيز منصور عباسي و هارون الرشيد به اخبار واسمار علاقه نشان مي داده اند.همين علاقه-بعلاوه شوق مسلمين به دانستن اخبار راجع به سيرت پيغمبر-سبب شد که به تاليف در سير ومغازي اقدام کنند. اين مغازي و سير نيز نخست به همان شيوه نقل احاديث تدوين شد نهايت آنکه برسم نقل اسمار و اخبار عرب در آنهابه اشعار و قصص نيز استشهاد شد.چنانکه وقتي ابن هشام خواست سيره ابن اسحق را تهذيب و تلخيص کند کار عمده اش عبارت بود از حذف اشعار و ابيات زائد و احيانا مجعول که در آن وارد شده بود.تحقيق در باب مغازي و فتوح هم،از جهت احکام راجع به فتح و خراج و عهود و ذمه ومسائل مربوط بدانها اهميت داشت و از همين رو مورد توجه مسلمين واقع گشت.چنانکه بررسي در سنت و حديث نيز معرفت احوال صحابه رااقتضاء مي کرد و طبقات الصحابه-مثل کتاب ابن سعد-نيز در واقع تواريخ اسلامي بودند درباره پيغمبر و اصحاب.حل و فهم اشاراتي هم که در قرآن-يا حديث-به اخبار و حوادث امم و اقوام گذشته-خاصه يهود و نصارا و عرب بائده-مي شد نيز يک محرک ديگر بود جهت توجه مسلمين به تاريخ. منبع اينگونه اطلاعات هم البته کتب سريانيهابود-و گاه کتب ايرانيها.
بعلاوه،حس کنجکاوي مسلمين و تماس دائم آنها با اقوام و امم مختلف ممالک فتح شده آنها را نه فقط به آشنايي با اخبار گذشته يونان،ايران،و روم علاقه مند مي داشت بلکه نيز بجستجوي اخبار راجع به هند،ترک و حتي چين و افريقا مي کشانيد.توسعه قلمرو اسلام مسلمين را به همه اين ممالک و اقوام مرتبط و علاقه مند مي کرد.در آن زمانهاتواريخ قديم يونان-از قبيل هردوت و توسيديد-که ديگر دولتهاي مورد بحث آنها محو شده بود و دولتهاي ديگر به جاي آنها آمده بود، براي مسلمين چندان جالب توجه نمي توانست باشد.بعلاوه،علاقه يي که عباسيان و برامکه و آل سهل به طرز حکومت و اداره عهد ساسانيان نشان مي دادند همراه با نظر رقابت يا عنادي که با بيزانس-وارث يونان و روم قديم-ابراز مي کردند سبب مي شد که مورخين در شيوه تاريخنويسي هم به ماخذ ايراني بيشتر رجوع کنند و به سبک و سنت نويسندگان خداينامه ها.همين نکته سبب شد که تواريخ مسلمين،برخلاف تواريخ يونان و روم قديم،بيشتر مبتني شود بر نقل جزئيات قصه ها و عدم توجه کافي به تبيين اسباب و علل حوادث.اين تمايل به نقل جزئيات و اشتغال به حماسه و قصه، کتب فتوح-يا مآخذ آنهارا-رنگ خاصي از تعصبات داده است چنانکه در روايات ابو مخنف وسيف بن عمرو و عوانة بن عبد الحکم و ابو عامر بن شراحيل بسياري ازاختلافات ناشي است از رنگ تعصبات قومي،حزبي،و مذهبي آنها و اين است که در استفاده از کتب فتوح و مغازي قديم مورخ را به احتياط تمام وامي دارد و قسمتي از تاريخ خلفاء ظاهرا بسبب همين رنگ تعصبات که در منشا روايات آنها هست امروز هنوز بشکلي است که از لحاظ مورخ قابل اعتماد کلي نيست.
تاليف تواريخ عمومي،که قديمترين نمونه موجود آن تاريخ اليعقوبي است از ابن واضح-يک مورخ شيعه-بي شک يک شاهکاربزرگ مسلمين است در تاريخنويسي.کتاب عظيم طبري که شکل ووقايعنامه دارد يک دائرة المعارف تاريخي است،آگنده از معلومات واطلاعات سودمند و گوناگون.مروج الذهب مسعودي و التنبيه و الاشراف او نيز تاريخ عمومي بشمارند و اين کتابها بعدها بوسيله مسکويه و ابن اثيرو ابن الجوزي و ابو الفدا و ابن خلدون و ذهبي و ابن تغري بردي تذييل وتکميل شدند و مآخذ اصلي شدند براي تاريخ امم و اقوامي اسلامي چنانکه طبقات و وفيات و تراجم نيز در آثار کساني امثال سمعاني،ابن خلکان،کتبي،صفدي،قفطي،ابن ابي اصيبعه و ديگران مورد توجه گشت و اينهمه گنجينه ارزنده يي شد براي تحقيق در تاريخ و تمدن اسلامي.
بهر حال،مسلمين در تاريخ کتابهاي بسيار زيادي بوجود آوردند،و هيچ قومي قبل از شروع عصر جديد درين رشته به پايه مسلمين نرسيده بود. (1) شايد برين ميراث عظيم مسلمين نيز عيوبي واردباشد و از آنجمله است آميختن وقايع با قصه ها،ذکر روايات متناقض،نقل روايات غير معقول يا مبالغه آميز،اظهار تملق نسبت به ارباب قدرت و يا سکوت از بيان معايب و مفاسد آنها.اما درباره بعضي ازين ايرادهابايد توجه به مقتضيات عصر داشت و روزگار مورخين گذشته را با احوال مورخين ممالک آزاد امروز قياس نبايد کرد همچنين طرز فکر قدما را نبايدبا نوع تفکر مردم امروز سنجيد چنانکه انتظار خواننده قديم از کتاب تاريخ و نحوه بدست آوردن مآخذ اخبار هم با آنچه امروز هست تفاوت دارد و توجه به اين نکات شايد سبب شود که محقق امروز در نقدمورخين گذشته اسلامي به مبالغه و افراط نگرايد.2 معهذا،کار مورخين اسلام در مقايسه با کار قدماء يونان و روم-شايد با چند استثنا-ومخصوصا در مقايسه با کار مورخين اروپا در قرون وسطي و حتي بعد ازآن شايسته تحسين و اعجاب است.

در تاريخنويسي مسلمين

يک خاصيت بارز عبارتست از علاقه يي که قوم به احوال امم مختلف ديگر داشته اند.نه فقط درباره بابل،مصر،ايران،يهود،يونان،و روم اطلاعات امثال مسعودي،يعقوبي،دينوري و طبري مبتني بر مآخذ قابل اعتمادست بلکه درباب اقوام هند،سودان،ترک،چين،و فرنگ هم در آثار بيروني،مسعودي،يعقوبي،ابن اثير ورشيد الدين فضل الله معلومات دقيق هست و حاکي از دقت و کنجکاوي.
بر رغم ايرادهايي که بر بعضي ازين مورخين،لا اقل در پاره يي مواضع محدود،وارد به نظر مي آيد مورخين بزرگ اسلام غالبا در کار خويش بحد امکان دقت و حتي وسواس داشته اند.
تقيد بعضي از آنها-مثل طبري-در نقل و ذکر اسانيد البته تضمين عمده يي بوده است در صحت نسبي مطالب و روايات. اين شيوه که در واقع از اهل حديث اخذ و تقليد شده است تاريخ را نزد طبري سلسله يي از روايات کرد که مورخ،هر روايت را از يک راوي نقل مي کند و او نيز از يک يا چند راوي ديگر تا برسد به کسي که شاهدواقعه بوده است يا آنکه واقعه در ايام وي رخ داده.اين ذکر اسانيدکه بمنزله ذکر مآخذست در تاريخ امروز مي بايست مورخ را از وقوع در خطا يا لا اقل از وقوع در مسؤوليت،بر کنار دارد.اما عيب عمده اش آنست که بسبب اختلاطات-و احيانا تناقضات که در روايات آنها ممکن است روي داده باشد-ايجاد يک سلسله منظم از حوادث و بررسي علت و معلول را در سلسله حوادث دشوار مي کند و مورخ را از قضاوت در اسباب و نتايج باز مي دارد.شک نيست که اين يک عيب عمده است که در تواريخ اسلامي هست اما در تواريخ ساير اقوام قديم هم بدون آنکه کارشان مبتني بر ذکر اسانيد باشد نظير اين ايراد وارد است.درضبط نام و انساب نيز کار مورخان اسلام دشوار بوده است اما آن راغالبا با دقت تمام انجام داده اند.امکان وقوع اشتباه در نام و نسب اشخاص بسا که منتهي شود به انتساب حوادث مختلف به شخص واحد.
ازين رو در معرفت رجال توجه به اين نکته را مورخين ضروري يافته اندقصه جالبي که ابن خلکان درباره قاضي ابو الفرج المعافي بن زکريا النهرواني ذکر مي کند در واقع يک هشدار و تنبيه است براي مورخ.وي از قول اين قاضي نقل مي کند که يک سال حج مي کردم و در ايام تشريق درمني بودم.شنيدم کسي مي گويد:اي ابو الفرج.گفتم شايد مرادش منم.
باز گفتم در بين مردم بسيار کسان هستند که ابو الفرج کنيه شان باشدجوابش ندادم.منادي چون ديد کسي جوابش نداد فرياد زد:اي ابو الفرج المعافي.خواستم به او جواب دهم بازگفتم ممکن هست ابو الفرج ديگري هم باشد که اسم او معافي است ازين رو جوابي ندادم تا آنکه بازگشت و ندا داد:اي ابو الفرج المعافي بن زکريا النهرواني.ديگر برايم شک نماند که مرا ندا مي دهد چون اسم و کنيه ام را ذکر کرد و همچنين پدرم و شهري را که بدان منسوبم نام برد.پس گفتم:اينک من، چه مي خواهي؟گفت:شايد تو از نهروان شرق هستي؟گفتم بلي.گفت،آنکه ما مي خواهيم از نهروان غرب است (3) اين ست حکايتي که ابن خلکان نقل مي کند و هنوز هم مي تواند براي مورخ آموزنده باشد و عبرت انگيز.
از اينها گذشته در ضبط سنين هم کار مورخ مقتضي دقت بوده است وتجسس بسيار.همين ابن خلکان در ترجمه حال ابو الوفاء بوزجاني ذکر مي کند که تاريخ وفاتش را نمي دانستم جايش را در ترجمه حال وي سفيد گذاشتم بيست سال بعد آنچه را مي جستم در کتاب ابن اثيريافتم به اينجا الحاق کردم (4) اين مايه دقت و وسواس البته ضبط مورخ راقابل اعتماد مي کرد.بعلاوه،مورخ در تهيه مواد و تطبيق و تنظيم آنهانيز غالبا همين اندازه دقت و وسواس داشت.يعقوبي با دقت و علاقه،اخبار و اطلاعات راجع به بلدان مختلف را از اهل محل مي پرسيد و ازآنميان فقط آنچه را اشخاص موثق تصديق مي کردند ضبط مي کرد.بعدهم در مسافرتهاي خويش راجع به آن مطالب جداگانه تحقيق مي کرد.
مسعودي براي جمع آوري اطلاعات دقيق مسافرتهاي طولاني کردچنانکه در آسيا تا هند و سيلان و در افريقا تا زنگبار رفت.بيروني در مقدمه الآثار الباقيه چنان دقت و احتياطي در شيوه تحقيق توصيه مي کند که گوئي آن مقدمه يک محقق امروزيست و ماللهند او حتي با موازين امروزي نيز شاهکار تحقيق در تاريخ و عقايد محسوبست.ابن مسکويه حتي در بيان سيرت و احوال پيغمبر از بيان اموري که قبولش با عقل صرف ممکن نيست و حاجت به ايمان و اعتقاد دارد خود داري مي کند وابن خلدون در قضاوت راجع به مسائل تاريخ نهايت تعقل و احتياط راتوصيه و عمل مي کند.
يک خاصيت ديگر در آثار غالب مورخين اسلامي،قضاوتهاي صريح و غالبا قاطعي است که درباب اخلاق و روحيات رجال و حکام عصر دارند.مسعودي،ابن خلکان،و بيهقي مخصوصا توجه خاصي به بيان شمايل و احوال اشخاص مورد بحث نشان مي دهند.درست است که غالبا اين اوصاف عام و حتي مجمل است اما در بعضي موارد چنان دقيق و روشن است که تصوير نزديک به واقع احوال و اخلاق اشخاص موردبحث را بدرستي و وضوح در ذهن خواننده القاء مي کند.با آنکه طبع عامه از تاريخ معمولا بيان شکوه و جلال اشخاص غالب را طلب مي کند و همين نکته نيز-غير از اسباب و موجبات ديگر-مورخ راگهگاه به تملق سرائي وامي دارد در بين مورخين اسلامي کساني هستند که بدون مداهنه و با شجاعت و صراحت از احوال و اعمال سلاطين و حکام قاهر انتقاد کرده اند.ابن الطقطقي مؤلف کتاب الفخري گهگاه چنان ازعباسيان انتقاد مي کند که در آن اعصار فقط از يک شيعي بي پروا چنان بياني ممکن بود صادر شود.ابن عربشاه احوال تيمور را بشدتي انتقادمي کند که بوي غرض از لحن کلامش بر مي آيد.حتي صابي که به امرعضد الدوله کتاب التاجي را مي نوشت اين اندازه شهامت داشت که درجواب يک دوست-وقتي از او پرسيد به چه کار اشتغال دارد-با صراحت بيان جواب دهد:مشتي اباطيل بهم مي بافم.اين مايه صراحت را فقط يک محيط آزاد که در آن تسامح و بي تعصبي شيوه يي جاريست در چنان روزگاراني ممکن بوده است اجازه دهد.
عدم توجه به تبيين دقيق حوادث،و اکتفا به ذکر جزئيات که بعضي بر مورخين اسلامي عيب گرفته اند اختصاص به آنها ندارد.سعي در تحقيق و شناخت علل و اسباب حوادث تاريخي در اروپا هم سابقه زياد ندارد و حتي در قرن هفدهم ميلادي بوسوئه هم مثل طبري حوادث را فقط بر اصل مشيت تعبير مي کرد.معهذا،در بين مسلمين توجه به اسباب و علل هم بوده است چنانکه ابو علي مسکويه در تجارب الامم به تبيين حوادث بيشتر اهميت مي دهد تا به نقل روايت.اما ابن خلدون که که در عصر خويش تا حدي پيشرو اشپنگلر و توينبي بشمارست ظاهرااولين مورخي است که در پرتو تعقل و استدلال کوشيد تا حوادث تاريخ را بوسيله علل طبيعي آنها تبيين کند.بدينگونه،وي در مقدمه خويش نه فقط يک ديد تازه براي تاريخ بلکه يک «علم تازه »را در زمينه تاريخ بوجود مي آورد:فلسفه تاريخ.
در هر حال،طريقه ابن خلدون در تبيين تاريخ بر آنچه يونانيها-امثال توسيديد-مي شناختند برتري بارز داشت (5) نه فقط بدان سبب که وي حوادث و تجاربي بيش از آنکه توسيديد مي شناخت در پيش چشم داشت بلکه بيشتر بدان سبب که وي فيلسوفانه تر به قضايا و حوادث مي نگريست.در حقيقت،شيوه يي که ابن خلدون در تحقيق فلسفه تاريخ واسباب و علل (Vico) نظير نيافت.شايد مونتسکيو را هم از ظهور تمدن و توحش پيش گرفت در اروپا هم تقريبا تاپيدايش ويکو بعضي جهات بتوان با او مقايسه کرد و اگر هر در،اگوست کنت،و هربرت اسپنسربا آثار و آراء او آشنائي يافته بودند بيشک نتايج تحقيقاتشان رنگ ديگرداشت. 16
منابع مقاله:
کارنامه اسلام ، زرين کوب
پي نوشتها:
1.جرجي زيدان،تاريخ التمدن الاسلامي 3/109
2.براي تفصيل بيشتر و ارزيابي جامعتر از کار تاريخ نويسان اسلامي رجوع شود به:تاريخ در ترازو/75-67
3.وفيات الاعيان 4/311
4.ايضا 4/4-253
Barthold,Decouverte/29 5.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page