فاتح دژ خيبر

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

پيامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصميم به خلع سلاح يهوديان خيبر گرفت.انگيزه پيامبر در اين اقدام دو امر بود:


1- خيبر به صورت کانون توطئه و فتنه بر ضد حکومت نوبنياد اسلامي در آمده بود و يهوديان اين قلعه بارها با دشمنان اسلام در حمله به مدينه همکاري داشتند،بويژه در جنگ احزاب نقش مهمي در تقويت سپاه احزاب داشتند.
2- گرچه در آن زمان ايران و روم به صورت دو امپراتوري بزرگ،با يکديگر جنگهاي طولاني داشتند،ولي ظهور اسلام به صورت يک قدرت سوم براي آنان قابل تحمل نبود،ازينرو هيچ بعيد نبود که يهوديان خيبر آلت دست کسري يا قيصر گردند و با آنها براي کوبيدن اسلام همدست شوند و يا همانطور که مشرکان را بر ضد اسلام جوان تشويق کردند،اين دو امپراتوري را نيز براي درهم شکستن قدرت اين آيين نوخاسته تشويق کنند.
اين مسائل پيامبر را بر آن داشت که با هزار و ششصد نفر سرباز رهسپار خيبر شود.
قلعه هاي خيبر داراي استحکامات بسيار و تجهيزات دفاعي فراوان بود و مردان جنگي يهود بشدت از آنها دفاع مي کردند.
با مجاهدتها و دلاوريهاي سربازان ارتش اسلام قلعه ها يکي پس از ديگري اما به سختي و کندي سقوط کرد ولي دژ«قموص »که بزرگترين دژ و مرکز دلاوران آنها بود،همچنان مقاومت مي کرد و مجاهدان اسلام قدرت فتح و گشودن آن را نداشتند و سردرد شديد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مانع از آن شده بود که خود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در صحنه نبرد شخصا حاضر شود و فرماندهي سپاه را بر عهده بگيرد،ازينرو هر روز پرچم را به دست يکي از مسلمانان مي داد و ماموريت فتح آن قلعه را به وي محول مي کرد ولي آنها يکي پس از ديگري بدون اخذ نتيجه باز مي گشتند.روزي پرچم را به دست ابو بکر و روز بعد به عمر داد و هر دو نفر بدون اينکه پيروزي به دست آورند به اردوگاه ارتش اسلام بازگشتند.
تحمل اين وضع براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار سنگين بود.حضرت با مشاهده اين وضع فرمود:«فردا اين پرچم را به دست کسي خواهم داد که خداوند اين دژ را به دست او مي گشايد;کسي که خدا و رسول خدا را دوست مي دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست مي دارند» (1).آن شب ياران پيامبر اسلام در اين فکر بودند که فردا پيامبر پرچم را به دست چه کسي خواهد داد؟هنگامي که آفتاب طلوع کرد سربازان ارتش اسلام دور خيمه پيامبر را گرفتند و هر کدام اميدوار بود که حضرت پرچم را به دست او دهد.در اين هنگام پيامبر فرمود:علي کجاست؟عرض کردند:به درد چشم دچار شده و به استراحت پرداخته است.پيامبر فرمود:علي را بياوريد.وقتي علي عليه السلام آمد،حضرت براي شفاي چشم او دعا کرد و به برکت دعاي پيامبر ناراحتي علي عليه السلام بهبود يافت.آنگاه پرچم را به دست او داد.
علي عليه السلام گفت:يا رسول الله آنقدر با آنان مي جنگم تا اسلام بياورند.پيامبر فرمود:به سوي آنان حرکت کن و چون به قلعه آنان رسيدي،ابتداءا آنان را به اسلام دعوت کن و آنچه در برابر خدا وظيفه دارند(که از آيين حق الهي پيروي کنند)به آنان يادآوري کن.به خدا سوگند اگر خدا يک نفر را به دست تو هدايت کند،بهتر از اين است که داراي شتران سرخ موي باشي. (2) ، (3) علي عليه السلام رهسپار اين ماموريت شد و آن قلعه محکم و مقاوم را با شجاعتي بي نظير فتح نمود.
منابع مقاله:
سيره پيشوايان، پيشوايي، مهدي؛
پي نوشت ها:
1)«لاعطين هذه الراية غدا رجلا يفتح الله علي يديه،يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله.«ابن عبد البر»گفتار پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را به اين صورت نقل کرده است:«لاعطين الراية رجلا يحب الله و رسوله ليس بفرار يفتح الله علي يديه »(الاستيعاب في معرفة الاصحاب،چاپ اول،بيروت،دار احياء التراث العربي،1328 ه.ق،ج 3،ص 36).
2)شتران سرخ موي مرغوبترين و گرانترين شترها بود.
3)مسلم بن الحجاج القشيري،صحيح المسلم،قاهره،مکتبة محمد علي صبيح(بي تا)ج 7،ص 121.اين ماموريت بزرگ علي عليه السلام و بيان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم درباره او با اندکي تفاوت،در منابع ياد شده در زير نيز آمده است: -عبد الملک بن هشام،السيرة النبوية،تحقيق:مصطفي السقا،ابراهيم الابياري و عبد الحفيظ شلبي،قاهره،مکتبة مصطفي البابي الحلبي،(افست مکتبة الصدر تهران)1355 ه.ق،ج 3،ص 349. -ابن اثير،الکامل في التاريخ،بيروت،دار صادر،1399 ه.ق،ج 2،ص 219. -الحاکم النيشابوري،المستدرک علي الصحيحين،اعداد:عبد الرحمن المرعشي،چاپ اول،بيروت،دار المعرفة،1406 ه.ق،ج 3،ص 109. -محمد بن اسماعيل البخاري،صحيح البخاري،قاهره،مکتبة عبد الحميد احمد حنفي،1314 ه.ق،ج 5،ص 18.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page