آیه 25 : (وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ...)

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

 آیه 25 : (وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَة رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ)
ترجمه :
و بشارت ده كسانى را كه ايمان آورده و عمل شايسته نموده اند به اينكه براى آن ها بهشت هايى است كه از زير آن ها نهرها جارى است ، هر گاه از آن بهشت ها از ميوه اى به آن ها روزى داده شود ، گويند : اين همان است كه از پيش از اين (در دنيا) به ما روزى داده شده و روزى ميوه ها همانندْ و متشاكل براى آن ها آورده شود(1) و براى آنان در آن بهشت ها زنان پاكيزه هستند و ايشان در آن بهشت ها جاويدانند.

امر اول : در معنى ( وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا ) :
«بشارت» به معنى اِخبار به خير و امر مطلوب است مقابل انذار كه اِخبار به شرّ و امر نامطلوب و ترسانيدن از آن است و مخبر اين دو را بشير(2)و نذير(3) گويند ، و در قرآن كريمْ پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را به اين دو صفت توصيف فرموده : (إِنّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً)(4) و خود قرآن نيز به اين دو وصف معرفى شده ، مى فرمايد : (كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِقَوْم يَعْلَمُونَ * بَشِيراً وَ نَذِيراً)(5) .
و گاهى بشارت را در مورد انذار [= هشدار] استعمال مى كنند به نحو عنايت و مجاز ، مثل (فَبَشِّرْهُمْ بِعَذاب أَلِيم)(6) .
و بشارت به اين معنا مختص به اهل ايمان است و مؤمن منحصر به شيعه اثنا عشرى است كه بدعتى در دين نگزارده و ضروريات دين يا مذهب را منكر نشده باشد . و ما در الكلم الطيب اخبارى را كه در باب بشارات شيعه وارد شده بود متذكر شديم(7) و گفتيم كه بر طبق اخبار معتبره اگر كسى با ايمان از دنيا برود ، اگر چه گناهانى هم داشته باشد ، بالاخره اهل نجات خواهد بود و به واسطه سكرات موت و عقوبات برزخ و شفاعت و مغفرت و عفو خاص الهى كه براى اهل ايمان است آمرزيده مى شود ; ولى اگر بى ايمان از دنيا برود نجاتى براى او نخواهد بود ، اگر چه عباداتى هم داشته باشد و اين مطلب را در مواضع ديگرى از اين كتاب نيز متذكر شده ايم .

امر دوم : در معنى ( الصالِحاتِ ) :
« صالحات » جمع صالحه ; و صالحه و صالح به معنى چيزى است كه داراى مصلحت باشد ، چنانچه فاسده و فاسد به معنى چيزى است كه داراى مفسده باشد ، و مصلحت و مفسدت عبارت از آثار و نتايجى است كه بر فعل مترتب مى شود ; مثلاً شرب دوا براى مريض اثرش رفع مرض است . پس شرب دوا عمل صالحى است كه مصلحت و فايده آن رفع مرض است ، و شرب سمّ اثرش هلاكت است . پس هلاكت مفسده اى است كه مترتب بر عمل فاسد شرب سمّ مى شود .
و افعال به طور كلّى از شش قسم بيرون نيست : يا مصلحت دارد و هيچ مفسده اى بر آن مترتب نيست كه آن را « حسن صرف » گويند و يا داراى مفسده و خالى از مصلحت است كه آن را « قبيح صرف » نامند و يا اينكه نه مصلحت دارد و نه مفسده ، كه « لغو صرف » باشد و يا مصلحتش بيش از مفسده اش مى باشد كه آن را « حسن مطلق » گويند و يا مفسده اش بيش از مصلحتش باشد كه « قبيح مطلق » نامند و يا مصلحت و مفسده اش برابر باشد كه « لغو مطلق » به آن گفته مى شود .
و در باب عدل [الكلم الطيب] گفته ايم كه از اقسام ششگانه چهار قسم آن ها قبيح صرف و مطلق ، و لغو صرف و مطلق محال است از خدا صادر شود و دو قسم آن ها كه حسن صرف و مطلق باشد از خدا صادر مى شود ، چون تركش قبيح است .
و مصلحت گاهى در فعل به معنى مصدرى است ، كه از آن به « مصلحت در امر » تعبير مى شود و گاهى در فعل به معنى اسم مصدرى است كه از آن به « مصلحت در مأمورٌ به » تعبير مى كنند(8) .
و نيز مصلحت گاهى ذاتى است ; يعنى فعل بالذات داراى مصلحت است ; مانند احسان در مقابل ظلم كه بالذات داراى مصلحت است و گاهى اعتبارى است ; يعنى به وجوه و اعتبارات متفاوت مى شود ; مانند ضرب يتيم كه به قصد تأديب داراى مصلحت و به قصد ايذا داراى مفسده است . و تفصيل اين موضوع را در الكلم الطيب داده ايم(9) .
و مراد از « صالحات » در آيه شريفه عبادات شرعيه از واجبات و مستحبات كه جميع شرايط صحّت و قبول آن ها مراعات شود و اين از درجات و مراتب عاليه اعمال صالحه است . و در جاى خود متذكر شديم كه اگر عملى مراعات شرايط صحت در او شود مورد قبول خواهد بود و شرايط قبول كه در لسان اخبار براى عبادات ذكر شده ، مراد مراتب اعلاى قبول است ، نه اينكه بدون آن ها اصلا مورد قبول نباشد ، زيرا معقول نيست كه دستورى از مولا برسد و بنده اطاعت كند و مولا قبول نفرمايد .
و كلمه (الصالِحاتِ) اگر چه جمع محلاّ به الف و لام و مفيد عموم است ، ولى مراد اين نيست كه بنده بايد جميع اعمال صالحه را به جاى آورد تا مورد بشارت واقع شود ، زيرا اين معنى براى عموم مردم مقدور نيست ، بلكه مراد اين است كه اعمال او شايسته باشد ، آن هم نه اينكه تمام اعمالش واجب يا مستحب باشد و حتى فعل مباح از وى سر نزند ، زيرا اين معنى بر غير معصوم و يا تالى تِلْو معصوم(10) نيز مقدور نيست ، بلكه همين كه اعمال فاسده از او سر نزند و يا اگر عمل زشتى از او صادر شود توبه و تدارك نمايد مشمول آيه شريفه خواهد بود ، بلكه اگر از كباير اجتناب كند ، صغاير او معفُوّ بوده و بشارت در آيه شامل حالش مى گردد .

امر سوم : در بيان و وجه اختصاص در ( أَنَّ لَهُمْ جَنّات ) :
كلمه (أنَّ) براى تاكيد و لام (لَهُمْ) براى اختصاص ، و تقديم خبر (لَهُمْ)بر اسم (جَنّات) دليل بر انحصار است ; يعنى محققاً بهشت اختصاص به اهل ايمان و عمل صالح دارد و جاى غير اينان نيست .
و اين معنى به ظاهرش منافات دارد با آنچه ذكر شد ، كه اگر كسى با ايمان از دنيا برود قطعاً اهل بهشت است اگر چه معصيت كار باشد .
و دفع اين منافات را به وجوهى مى توان نمود :
وجه اوّل :
اهل ايمان كه داراى معصيت باشند ، در موقع رفتن از دنيا و عالم برزخ و عقبات(11) قيامت ، جبران گناهان آنان مى شود و بسا در همان موقع رفتن مورد مغفرت واقع شده و آمرزيده از دنيا مى روند ، چنانچه مضمون بسيارى از اخبار است كه در معالم الزلفى(12) ذكر نموده .
وجه دوم :
بهشت داراى درجات و مقامات متعدد است ، بلكه مى توان گفت غير محصور است و اين درجه كه در آيه شريفه بيان شده مختص و منحصر به اين طايفه باشد ; يعنى شخص با ايمان و عمل صالح .
وجه سوم :
كسانى كه مرتكب معاصى مى شوند مخصوصاً كباير ، اغلب موقع مردن سلب ايمان از آن ها مى شود و به شبهات شيطانى و وساوس نفسانى كافر از دنيا مى روند ، چنانچه نصّ آيه شريفه (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّوأى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ)(13) . و اخبار بسيار است كه درباره تارك نماز و زكات و حج و غير اين ها وارد شده .
و (جنّات) جمع « جنّة » است و گاهى به « جنان » نيز جمع بسته مى شود . و جنّت عبارت از زمين مشجّرى است كه از بسيارى درخت ها پوشيده شده باشد و گاهى به فردوس و حديقه هم تعبير مى شود و در فارسى لغت مرادف آن بهشت است و تعبير به جمع در آيه شريفه دليل بر اين است كه بهشت در قيامت متعدد و هر مؤمنى داراى بهشت هايى است ، چنان كه مفاد آيات ديگر و اخبار است ، بلكه مى توان گفت عدد جنّات إلى ما شاء الله است ، زيرا هر مؤمنى باغ ها و بستان هاى بسيارى دارد و بر هر كدام از آن ها اطلاق جنّت مى شود ، چنانچه از همين آيه استفاده مى شود ، زيرا معنىِ (أَنَّ لَهُمْ جَنّات) ، « أنّ لكلّ واحد منهم جنات » مى باشد .
و در بيان نعمت هاى بهشتى از ميوه ها و اطعمه و اشربه و قصور و تخت ها و لباس ها و فرش ها و ظروف و غير اين ها آيات و اخبار بسيارى است كه به شمه اى از آن ها در الكلم الطيب اشاره نموده ايم(14) .

امر چهارم : در  معنىِ  جمله ( تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ) :
مراد از جريان نهرها از زير آن بهشت ها اين است كه چون مؤمنين در قصرهاى مرتفع قرار گرفته اند در صفحه جنّات و از زير آن قصرها ، نهرها جارى است .
و ممكن است مراد زير سايه درخت هايى باشد كه اطراف نهرها غرس شده ، چنانچه نسبت به باغ هاى اين عالم هم در آيات شريفه به اين عبارت تعبير فرموده : (أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الاَْنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلا تُبْصِرُونَ)(15) .
و مراد از انهار ، نهرهايى است كه در آيات ديگر بيان فرموده است ، مثل آيه شريفه (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماء غَيْرِ آسِن وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَل مُصَفًّى)(16) .
(صفت بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده است ، در آن نهرهايى است از آبى كه دگرگون نشود و نهرهايى از شيرى كه طعم آن تغيير نمى كند و نهرها[يى] از شرابى كه به آشامندگان لذّت مى بخشد و نهرهايى از عسل تصفيه شده) .
و همچنين نهر كوثر و چشمه سلسبيل و تسنيم و رحيق و معين كه در آيات ديگر است .
و در تفسير صافى از امالى از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت كرده كه از پيغمبر اكرم از كوثر سؤال نمود، حضرت فرمود : نهرى است از زير عرش جارى است ، آبش از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر و از كره نرم تر ، ريگ هاى او از زبرجد و ياقوت و مرجان و چمن آن زعفران و خاكش از مشك اذفر(17) و قواعد [= پايه هاى] آن زير عرش است ، پس دست مبارك به پهلوى على(عليه السلام)زد و فرمود : اين نهر از براى من و تو و دوستان تو بعد از من است(18) .

امر پنجم : در بيان ( كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَة رِزْقاً ) :
كلمه (مِنْ) در (مِنْ ثَمَرَة) بيانيه است و مراد از رزق را بيان مى كند .
و (ثَمَرَة)به معنى ميوه است . و در بهشت انواع و اقسام ميوه ها به هر اسم و رسمى كه در دنيا ديده شده موجود است ، چنانچه در آيه شريفه مى فرمايد : (وَ فاكِهَة مِمّا يَتَخَيَّرُونَ)(19) ، و نيز مى فرمايد : (وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ)(20) .
و در كفاية الموحدين در وصف درخت طوبى مى گويد : « طوبى درختى است در بهشت كه اصل آن در خانه امير المؤمنين(عليه السلام)و شاخه هاى او در خانه هاى اهل بهشت كشيده شده و در آن جميع اقسام ميوه ها موجود است »(21) .
و در معنى گفته بهشتيان كه مى گويند : (هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ) .
( اين همان چنانى است كه پيش از اين روزى داده شده ايم ) ، بعضى از مفسرين گفتند : مراد از (مِنْ قَبْلُ)دنياست و مقصودشان ميوه هاى دنيوى است ; يعنى اين همان ميوه هايى است كه در دنيا مى خورديم و اين ها مشابه با همان هاست از جهت اسم و رنگ و شكل ، اگر چه لذت و طعمش قابل مقايسه با آن ها نيست . و بعضى كلمه (رُزِقْنا) را به معنى « وعدنا » گرفته اند ; يعنى اين ها آن ميوه هايى است كه خداوند به ما وعده داده بود . و بعضى گفتند : در بهشت آنچه مؤمنين از نعم آن مصرف مى كنند باز مى بينند به جاى خود موجود است ، چنانچه مفاد اخبار است مى گويند : اين ها همان هاست كه قبلاً تناول كرديم .
و ممكن است گفته شود كه نعم بهشت صورت باطنى معارف و اخلاق و عبادات و اعمال صالحه است كه مؤمنان در دنيا تحصيل كرده اند ، چون در آن عالم كشف غطا مى شود ، اهل بهشت هر نعمتى كه به آن ها عطا مى شود مى بينند كه اين همان معارف و اخلاق و اعمال صالحه اى است كه در دنيا خداوند به آنان روزى نمود و آنان را موفق داشت ، چنانچه اهل دوزخ نيز هر عذابى را كه مى چشند مى فهمند كه آن ، ميوه و نتيجه همان اعمال زشتى است كه در دنيا مرتكب شدند و بر طبق اين معنى اخبار بسيارى هست و شايد مراد قائلين به تجسم اعمال نيز همين باشد .
(وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً) ; يعنى ميوه هايى كه براى بهشتيان مى آورند بعضى از آن ها همانند بعضى ديگر است ، به اين جهت كه همه آن ها ميوه خوب است و ميوه پست در آن ها نيست و همه آن ها در نهايت پاكيزگى و لذت است و مانند ميوه هاى دنيا نيست كه رسيده و كال و شيرين و ترش شده و غير اين ها در هم آميخته باشد .
زنان بهشتى دو دسته اند :
يك دسته حور العين بهشتى هستند كه در بسيارى از آياتِ قرآن از آنان وصف شده . در سوره الرحمن مى فرمايد : (فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ * حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ * لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ)(22) .
( در آن بهشت ها زنان نيكو خوى ، پاكيزه روى هستند ، پس به كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان تكذيب مى كنيد ؟ زنان حورى هستند كه در خيمه ها مستور و در حجله ها محجوبند ، پس به كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان تكذيب مى كنيد ؟ آنان را لمس نكرده پيش از اهل بهشت ، نه بشرى و نه جنّى ) .
و نيز مى فرمايد : (فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ * كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ)(23) .
( در آن بهشت ها زنانى باشند كه چشم خود بر شوهران خود دوخته و به ديگران ننگرند و جن و بشرى قبل از اهل بهشت ، آنان را لمس نكرده و مانند ياقوت و مرجانند ) .
و در سوره واقعه مى فرمايد : (وَ حُورٌ عِينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ)(24) .
( و حور العين كه مانند مرواريد دست نخورده هستند ) .
و نيز مى فرمايد : (إِنّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً * فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً)(25) .
( ما آنان را بدون ولادت آفريديم و دوشيزگان قرار داديم ) .
و در احتجاج ، طبرسى روايت مى كند كه زنديقى از حضرت صادق(عليه السلام)سؤال كرد كه ، چگونه مى شود حورالعين بهشتى هميشه بكر باشند؟ حضرت فرمود : آنان از طيب(26) خلق شده و آفت و عاهت [= آسيب] به آن ها نرسد و خون و غير آن از محل آن ها خارج نشود و جز عورت مرد بر آن ها وارد نگردد(27) .
دسته دوم ، زنان مؤمنه صالحه هستند كه به مراتب از حور العين زيباترند ، در سوره زخرف مى فرمايد : (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ)(28) .
( داخل بهشت شويد شما و همسرانتان در حالى كه مورد كرامت هستيد ) .
و نيز مى فرمايد : (جَنّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيّاتِهِمْ)(29) .
( داخل مى شوند بهشت هايى را كه محل اقامت جاودانى است ، خود آن ها و كسانى كه شايسته اند از پدران و همسران و فرزندان آن ها ) .
و نيز مى فرمايد : (إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُل فاكِهُونَ * هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلال عَلَى الاَْرائِكِ مُتَّكِؤُنَ)(30) .
( ياران بهشت [= بهشتيان] آن روز در نعمت ها متلذذ هستند ، خود ايشان و همسرانشان در سايبان ها بر تخت ها تكيه داده اند ) .
و هر دو دسته از زنان بهشتى پاكيزه و مطهره هستند ، هم از كثافات ظاهريه ، مثل خون و بول و غايط (31) و حيض و نفاس ، و هم از كثافات باطنيه از اخلاق رذيله و صفات خبيثه ، مانند حقد و حسد و امثال اين ها و هم از اعمال زشت و ناپسنديده ; و بالجمله ، جميع مراتب طهارت را دارا هستند .

امر هفتم : در جمله ( هُمْ فِيها خالِدُونَ ) :
«خلود» و جاودانىِ اهل بهشت در بهشت و كفار و معاندين در دوزخ ، از ضروريات دين اسلام بوده و به نصّ آيات شريفه قرآن و اخبار بسيار ثابت و مسلّم است و ما در الكلم الطيب آيات و اخبار آن و شبهات مخالفين و جواب آن ها را مفصلاً متذكر شديم(32) و در اين كتاب نيز در ذيل آيه شريفه (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ)به قسمتى از آن ها اشاره نموديم(33) و در اينجا به بعضى از آيات و اخبار آن اكتفا مى كنيم :
در سوره بقره مى فرمايد : (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(4) .
( كسانى كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند ، اينان ياران بهشت و در آن جاودانند ) .
و نيز مى فرمايد : (بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(35) .
(آرى ، كسى كه كار بد پيشه كند و گناهش آن را فرا گيرد ، اينان ياران آتش و در آن جاودانند) .
و نيز مى فرمايد : (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ)(36) .
(و كسانى كه كافر شدند ولىّ امر آنان شيطان و هر متجاوز و سركشى است ، آنان را از روشنى به طرف تاريكى ها مى برند ، اينان يار [= اهل] آتش و در آن جاودانند ) .
در سوره لقمان مى فرمايد : (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتُ النَّعِيمِ * خالِدِينَ فِيها وَعْدَ اللهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)(37) .
( كسانى كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند ، براى آن ها بهشت هاى پر نعمت است در حالى كه در آن ها جاودانند ، وعده ثابت خداست و او غالب و حكيم است ) .
در سوره زخرف مى فرمايد : (وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الاَْنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَْعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ)(38) .
( و در بهشت است آنچه نفس هاى شما ميل دارد و چشم هاى شما لذت مى برد و شما در آن جاودانيد ) .
و نيز مى فرمايد : (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ)(39) .
(محققاً گناهكاران در عذاب دوزخ جاودانند) .
و در سوره احزاب مى فرمايد : (إِنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً * خالِدِينَ فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَ لا نَصِيراً)(40) .
(محققاً خداوند كافران را از رحمت حق دور نموده و آتش افروخته دوزخ را براى آنان آماده كرده ، در حالى كه در آن براى هميشه جاودانند و يار و مددكارى نمى يابند) .
و در سوره فاطر مى فرمايد : (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُور)(41) .
(و كسانى كه كافر شدند ، براى آنان آتش دوزخ است ، مرگ بر آنان وارد نمى شود كه بميرند و عذاب دوزخ از آنان تخفيف داده نشود ، چنين جزا مى دهيم هر كافرى را) .
و نيز مى فرمايد : (جَنّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَها)(42) .
( فضل بزرگ خدا ، بهشت هاى دايم الاقامه اى است كه در آن جاودانند ) .
و در سوره ق مى فرمايد : (ادْخُلُوها بِسَلام ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ)(43) .
( داخل بهشت شويد به سلامتى ، اين روز روز جاودانى است ) ، و غير اين ها از آيات ديگر .
و اخبار در اين باره نيز متواتر معنوى اجمالى است ; مانند خطب منسوبه به حضرت على (عليه السلام) ، در ضمن خطبه در وصف اهل نار مى فرمايد :
« قد اُطبق على أهلها فلا يُفتح عنهم أبداً ، و لا يدخل عليهم ريح أبداً ، و لا ينقضي منهم غمّ أبداً ، و العذاب أبداً شديد ، و العذاب أبداً جديد ، لا الدار زائلة فتفنى ، و لا آجال القوم تُقضى »(44) .
(درهاى دوزخ بر اهل آتش بسته شود و براى هميشه بر آنان باز نگردد و نسيمى بر آنان هرگز داخل نشود و غمى از آنان هرگز برطرف نگردد ، عذاب هميشه سخت و هميشه تازه است ، نه سراى زايل شدنى است تا فانى شود و نه اجل هاى اهل دوزخ به پايان مى رسد) .
و در خطبه اى ديگر مى فرمايد :
« لا مدّة للدار فتُفنى ، و لا أجل للقوم فيُقضى »(45) .
( نه مدتى براى دار آخرت است كه فانى شود و نه اجلى براى اهل آن است كه پايان يابد ) .
و در دعاى كميل مى فرمايد :
« و هو بلاء تطول مدّته ، و يدوم بقاؤه ، و لا يخفّف عن أهله » .
(بلاى آخرت ، بلايى است كه مدت آن طولانى و بقاى آن دايمى است و عذاب آن از اهلش تخفيف داده نمى شود)، و غير اين ها از خطب ديگر .
و امّا شبهات منكرين و ردّ آن ها را در الكلم الطيب و در ذيل آيه شريفه (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ) متذكر شده ايم(46) .
__________________________________________________
[1] .  يعنى ميوه هايى كه براى آن ها آورده مى شود ، همه از نظر خوبى و زيبايى يكسانند.
[2] .  مژده دهنده.
[3] .  آگاه كننده ، ترساننده.
[4] .  همانا ما تو را بر حق فرستاديم در حالى كه مژده دهنده و ترساننده اى. سوره بقره : آيه 119 .
[5] . كتابى است كه آيات آن به روشنى بيان شده ، قرآنى است به لسان عرب فصيح در اعلا درجه فصاحت و بلاغت براى مردمى كه مى دانند ; اين قرآن بشارت دهنده و هشداردهنده است. سوره فصلت : آيه 3 و 4 .
[6] .  پس بشارت ده آن ها را به عذاب دردناك. سوره توبه : آيه 34 .
[7] .  الكلم الطيب : ص790 ـ 797.
[8] . الكلم الطيب : ص102 ـ 106 .
[9] .  الكلم الطيب : ص104 .
[10] .  آن كه در درجات ايمان بلا فاصله بعد از معصوم قرار مى گيرد .
[11] .  عقبه : مرحله سخت و طاقت فرسا ، گردنه ، جاى دشوار بر آمدن بركوه .
[12] .  معالم الزلفى : ج 1 ، ص 315 ـ 320.
[13] .  آن گاه عاقبتِ كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند اين بود كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را استهزا مى كردند. سوره روم : آيه 10 .
[14] .  الكلم الطيب : ص737 ـ 742 .
[15] .  آيا نيست براى من سلطنت مصر و اين نهرهايى كه از زير ( كاخ هاى ) من روان است ، پس مگر نمى بينيد؟! سوره زخرف : آيه 51 .
[16] .  سوره محمد (صلى الله عليه وآله) : آيه 15.
[17] .  مشك تيز بوىِ خوش.
[18] .  تفسير الصافى : ج 5 ، ص 382 و امالى طوسى : ص69 ح102 .
[19] .  هر نوع ميوه كه آن ها اختيار كنند. سوره واقعه : آيه 20 .
[20] . و براى آن ها در بهشت ، از جميع انواع ميوه ها فراهم است. سوره محمد(صلى الله عليه وآله) : آيه 15 .
[21] .  الخصال : ص608 ; تفسير قمى : ج 1 ، ص 365 و بحار الأنوار : ج 8 ، ص 87 و ج 36 ، ص  69 ، ح 17 .
[22] .  سوره الرحمن : آيه 70ـ 74.
[23] .  سوره الرحمن : آيه 56 ـ 58.
[24] .  سوره واقعه : آيه 22 ـ 23.
[25] .  سوره واقعه : آيه 35ـ 36.
[26] .  طيب : بهترين از هر چيز.
[27] .  الاحتجاج : ج 2 ، ص 248 .
[28] .  سوره زخرف : آيه 70.
[29] .  سوره رعد : آيه 23.
[30] .  سوره يس : آيه 55 ـ 56.
[31] .  كنايه از نجاست.
[32] .  الكلم الطيب : 760 ـ 774 .
[33] .  ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 492 .
[34] .  سوره بقره : آيه 82 .
[35] .  همان : آيه 81 .
[36] .  همان : آيه 257.
[37] .  سوره لقمان : آيه 8 ـ 9.
[38] .  سوره زخرف : آيه 71.
[39] .  همان : آيه 74.
[40] .  سوره احزاب : آيه 64 ـ 65.
[41] .  سوره فاطر : آيه 36.
[42] .  همان : آيه 33.
[43] .  سوره ق : آيه 34.
[44] .  تفسير قمى : ج 2 ، ص 289 و بحار الأنوار : ج 8 ، ص 292 ، ح 34.
[45] .  نهج البلاغة : ص 209 ، خطبه 109.
[46] .  الكلم الطيب : ص760 ـ 774 و نيز ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 508 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page