چه معصومانه میخندی و کودکانه نگاه میکنی! تو پاک ترینی و فرشته از چشمانت فرو میریزد.
پاکی و اصالت، از شاخسار خاندان معصومت ریشه میگیرد؛
پاکی تو که معصومه نام گرفته ای و مریم اهل بیتی و کریمه آسمان و زمین.
هلهله زمین
زمین، آمدنت را هلهله میکند. فرشته ها اسپند بر آتش میریزند تا چشمانی که تاب دیدن تو را ندارند، کور بمانند. ریسه های نور، از آسمان تا زمین کشیده شده است. این همه، به یمن آمدن توست؛ کریمه اهل بیت.
ریحانه بهشتی بودی و سرزمین من، عطش رایحه تو را داشت.
آمدی تا انیس و همدم خلوت برادر باشی و غم غربتش را با شانه های خود قسمت کنی. افسوس که راه، راهزن آروزهایت شد و تن رنجورت، آن همه اندوه را تاب نیاورد!
از این افسوس پایدار، فانوس اشک هایمان را قرن هاست که روشن کرده ایم، به یاد داغ های تو.
قم، بوی توس میدهد
امروز شهرمان را به یمن میلادت آذین بسته ایم. گنبد طلایی حرمت، در هاله چراغ های رنگین و نوارهای نورانی، چقدر ملکوتی شده است! موسیقی شادی که از مناره ها بلند است، در کوچه پس کوچه های شهر می پیچید. همه جا گل است و شیرینی؛ همه سرشار از شادمانی اند.
... اما نمیدانم چرا شهرم، عطر توس گرفته است! شاید مسافری غریب به تهنیت و شادباش آمده است؛ شاید برادری به دیدار خواهری... شاید...
اشارات :: آذر 1385، شماره 91
حورا طوسی
دیدگاهها
khoda negahdar.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا