٢٢. الفا عمر باه

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

الفا به سال 1971 ميلادى در شهر (مامو) كنيا در خانواده ‏اى وهابى متولد شد، تحصيلات آكادميك را تا مقطع ليسانس در رشته علوم اجتماعى ادامه داده و موفق به اخذ مدرك در اين رشته گرديد. وى مسلط به زبان عربى و انگليسى و فرانسوى، و آشنا به زبان محلى (فولانى) و (سوسو) نيز بود.
الفا مالكى‏ مذهب بود، ولى در مدرسه (نظرالاسلام) وهابى ‏ها به تحصيل پرداخت و به مدت چهار سال آرا و انديشه فرقه وهابى را آموخت كه تأثير به ‏سزايى بر او گذاشتند. اما پس از مطالعه و پژوهش، حقيقت برايش آشكار شده و با تلاشى كه در راستاى اعتقادات انجام داد سرانجام به مذهب تشيع روى آورد.

انگيزه تغيير در انديشه
انگيزه تغيير وى در رهايى از انديشه وهابى‏ ها را مى‏ توان در تأثيرگذارى كتاب‏ هاى تاريخى و پژوهشى دانست، هم‏ چنين مى ‏توان اهتمام وافر وى به منش اسلامى و ملاحظه كثرت فرقه ‏هاى مسلمانان برشمرد.
موارد يادشده همان‏ گونه كه اشاره شد با تأثيرگذارى خود بر الفا، نيز باعث شدند تا درهاى وسيعى در حيطه باورهاى اعتقادى بر وى گشوده شوند، به همين دليل با اعتماد بر اين موارد به بحث و بررسى پرداخت تا اين كه دورنمايى كلى از واقعيت تاريخ جلوى ديده ‏هايش مجسم شدند و بر بسيارى از حقايق پنهان تاريخ مطلع شد و او تجديد نظر در باورهاى كهن خود نمود.

مطالعه اولين كتاب شيعى
الفا مى ‏گويد : اولين كتابى كه به دستم رسيد كتاب (عقائدالاماميه) مرحوم علامه محمدرضا مظفر بود. او را مطالعه كردم، ديدم كتاب در زمينه باورهاى اعتقادى كم‏ نظير است، متن كتاب بسيار خوب و جذاب بود و بيشترين چيزى كه توجه مرا به خود جلب نمود مسأله امامت و خلافت پس از پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله بود. فهميدم مسأله ياد شده باعث ايجاد اختلاف ميان مسلمانان شده است.

اهميت مسأله امامت
از آن لحظه فهميدم كه تنها مسأله ‏اى كه بايد به آن احاطه پيدا كرد همان مسأله امامت است، زيرا كه اين مسأله ريشه اى محكم در فرهنگ فكرى اسلام دارد و بر هر پژوهشگرى لازم است تا ديدگاهش را دراين‏ خصوص ابراز كند. چون كه بدون مشخص نمودن اين مسأله اساسى نمى ‏توان به نتايج مطلوبى دست يافت. و از اين گذر شروع به تحقيق در اين زمينه نمودم، علاقه وافر و ميل شديدم به پژوهش ‏هاى تاريخى در اين راستا مرا بسيار يارى نمود، هنگام تحقيق، مسأله را طورى در ذهنم مجسم كرده بودم كه  آن را به عنوان خشت اصلى ساختمان فكرى و گرايشى خودم به‏ شمار مى ‏آوردم. و چاره ‏اى جز اهتمام ورزيدن به آن، جهت دست‏ يابى به نقطه ‏اى روشن، چيز ديگرى نداشتم.

حديث ثقلين و نوع دلالت آن
حديث ثقلين داراى آوازه بلند ميان شيعه و سنى است، و همه به وجود آن اعتراف نموده ‏اند، و زبان راويان و قلم نويسندگان هر دو آن را نقل نموده و تا جايى كه نزديك است از حد تواتر هم بيشتر شود. راويان حديث بيش از سى تن صحابى مى‏ باشند، و به صورت متعدد روايت شده است. زيرا كه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله در مكان‏ هاى گوناگونى همانند: حجة الوداع، روز عرفه و روز غدير هنگام ايراد خطبه غدير، و لحظات پايانى قبل از رحلت آن را بيان فرموده ‏اند.

نمونه‏ هايى از حديث ثقلين
الف) پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله فرمودند: «اى مردم، من دو چيز را نزد شما به امانت گذاشته‏ ام، اگر به آنها تمسك جوييد گمراه نخواهيد شد، كتاب خداوند، و عترت اهل‏ بيتم». (1)
ب) پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله فرمودند: به راستى كه من نزد شما دو چيز را گذاشته ‏ام كه اگر به آنها تمسك كرديد، بعد از من گمراه نخواهيد شد، يكى از آنها از ديگرى با عظمت ‏تر است، كتاب خداوند همانند ريسمانى است از آسمان به زمين ممتد شده، و عترت اهل‏ بيتم، و اين دو از يكديگر جدا نخواهند شد تا اين كه مرا به سر حوض [ كوثر ] ملاقات كنند، پس بنگريد كه چگونه امانت مرا حفظ خواهيد كرد». (2)
اين حديث موجب مى ‏شود تا پژوهشگر بتواند از نردبان حقيقت به خوبى بالا برود، و به قله ايمان برسد. بدون اين حديث امكان دست‏يابى به ايمان ميسر نيست.
در تحليل حديث ثقلين مى ‏توان به موارد ذيل اشاره نمود:
الف) مى‏ توان (عصمت) اهل ‏بيت را از اين حديث كشف نمود، زيرا كه پيامبر صلى‏ الله عليه ‏و ‏آله با صراحت فرمودند كه آنها هم طراز قرآن و قابل انفكاك از آن نيستند، و گمان امكان انفكاك و صدور گناه از آنها بهتان بستن برخود پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله است. به دليل اين كه ايشان فرمودند قابل انفكاك از همديگر نيستند.
ب) عدم چنگ زدن به يكى و رها نمودن ديگرى و حال آن كه هر دو تا مطلوب هستند؛ زيرا كه پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله گمراهى را بر ترك هر دو مورد بيان داشتند. و معناى حديث آن است كه هر كس تنها به قرآن چنگ زند هدايت نخواهد شد، و بدين شكل نيز چنگ زدن به عترت بدون در نظرگرفتن قرآن نجات و هدايت حاصل نخواهد شد.
ج) عترت پيامبر صلى الله ‏عليه ‏و‏ آله داراى علم قرآن هستند، قرآنى كه در آن بيان همه چيزى وجود دارد، و خود پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله در نصوص متعددى بر اين امر تصريح نمودند، از جمله نصوص: «از آنها پيشى نگيريد كه به هلاكت مى‏ رسيد، و در حق آنها كوتاهى نكنيد كه به هلاكت مى ‏رسيد، و چيزى به آن نياموزيد كه آنان از شما داناترند». (3)
به‏ طور كلى اين حديث ابعاد امامت را مشخص مى‏ كند، تا به واسطه آن دين مصون مانده، و ائتلاف بين مسلمانان شكل گيرد، و از وقوع درگمراهى ‏ها مصون بمانند. به هر حال حديث ثقلين و وصيت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله مبنى بر تمسك به قرآن و عترت، حديثى مشهور بوده و همه مسلمانان به صحت آن اتفاق ‏نظر دارند، و امكان ترك آن نيست، تا به حديث ضعيفى غير از آن چنگ زده شود و اگر به صحيح بودنش تسليم شويم، به راستى كه عترت از هر كس ديگرى در اولويت هست تا ما سنت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله را از آنها گرفته و بدان عمل نماييم. اهل بيت عليهم‏ السلام از ديگران به سنت و احكام شريعت آگاه‏ ترند، و پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله امت را توصيه نموده تا به آنها رجوع كنند و به اين حقيقت در جاهاى متعددى تأكيد نموده ‏اند. مصداق عترت رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله به راستى كه عترت پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله خود اصحاب كساء هستند، آنانى كه خداوند پليدى را از آنها دور ساخته و كاملاً پاك گردانيده است، آنها فرزندان حضرت صديقه فاطمه عليها السلام مى ‏باشند . (4)
در كتاب صحيح مسلم با استناد به سعد بن ابى وقاص آمده است: پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله حضرت على و فاطمه و حسن و حسين عليهم ‏السلام را صدا زد و سپس فرمودند «اللهم هؤلاء أهلى». (5)
نووى در خصوص ثقلين مى‏ نويسد: «آنها به دليل وجود بزرگى و عظمت (ثقلين) ناميده شدند، و يا به خاطر سنگينى عمل به آنها». (6)
برادر الفا مى‏ گويد: نتايجى كه به آنها دست يافتم بسيار واضح و بدون ترديد بود، خيلى در اين زمينه تحقيق نمودم، تا امر خلاف پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله را بشناسم، هرچند كه خود حديث ثقلين به تنهايى نشان ‏دهنده پيشوايان پس از پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و ‏آله است، ولى چيزى كه بيشتر توجه مرا به خود جلب نمود دنباله‏ روى تشيع از (ثقلين) در حالى كه اهل‏ سنت و جماعت به قول عمر اكتفا نموده كه مى‏ گويد: «حسبنا كتاب اللّه‏». به همين جهت حديث ثقلين مرا به تعمّق در مبانى و آراى اهل ‏بيت عليهم‏ السلام سوق داد. تا اين كه تصويرى جامع از تشيع برايم نمايان شد و در سال 1991 ميلادى به مذهب اهل‏ بيت عليهم ‏السلام روى آوردم.

************************************************************
1. ر.ك: سنن ترمذى، ج 6، ص124 3786؛ زرندى، دررالسمطين، ص232؛ قندوزى، ينابيع ‏المودة، ج1، ص99؛ تفسير ابن‏ كثير، ج4، ص110؛ بغوى، مصابيح ‏السنة، ج2، ص457 (2726)؛ طبرانى، معجم كبير، ج3، ص66 (2680)؛ تبريزى، مشكاه ‏المصابيح، ج3، ص371 (2152)؛ شوكانى، نيل‏ الأوطار، ج2، ص303 (783)؛ اصل حديث: «يا أيهاالناس إنى تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلّوا كتاب اللّه و عترتى أهل‏ بيتى».
2. نك: سنن ترمذى، ج 6، ص 125 3788؛ زرندى، دررالسمطين، ص231؛ سيوطى، درالمنثور، ج6، ص7؛ طبرى، ذخايرالعقبى، ص16؛ هيثمى، الصواعق ‏المحرقه، ج2، ص652 ـ 438؛ طبرانى، المعجم ‏الكبير، ج3، ص65 (2678)؛ تفسير ابن‏ كثير، ج4، ص109؛ بغوى، مصابيح ‏السنة، ج2، ص457 (2727)؛ ابن ‏اثير، جامع‏ الاصول، ج1، ص200 (66)؛ تبريزى، مشكاه‏ المصابيح، ج3، ص371 (6153) و ديگر منابع: اصل حديث: «انى تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى احدهما اعظم من الاخر؛ كتاب ‏الله جعل مدود من السماء الى الارض، و عترتى اهل ‏بيتى ولن ينفرقا يردا على الحوض، فانظروا كيف تحلفونى فيهما».
3. ر.ك: ابن ‏حجر، الصواعق‏ المحرقة، ج2، ص 439؛ هيثمى، مجمع‏ الفوائد، ج9، ص164، طبرانى، معجم كبير، ج5، ص166 4971؛ كنزالعمال، ج1، ص168 (947).
4. ر.ك: ابن‏منظور، لسان‏ العرب، ج 4، ص 538.
5. ر.ك: كنزالعمال، ج 12، ص 98 34168؛ تاريخ ابن ‏عساكر، ج36، ص313.
6. ر.ك: شرح نووى بر مسلم، ج 15، ص 6175، كتاب فضائل صحابه، باب فضائل حضرت على عليه ‏السلام.