چشمه ى جان تو لبالب ز نور

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

در نبرد «خيبر»، آفريدگار پيامبرش را يارى مى كند و محمد صلى اللَّه عليه و اله و سلم فدك را به فاطمه مى بخشد، [ شرح ابن ابى الحديد، ابن ابى الحديد، ج 16، ص 274- الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 121- كشف الغمّة، اربلى، ج 2، ص 104- نهج البلاغه، سيد رضى، سخن 45. ] هديه اى خجسته به دخترش.
فدك، نخلستان نيست، وطن است، سراسرِ كشورهاى اسلامى است، با گسترش آن گسترده مى شود و با كوچك شدن آن، كوچك مى گردد.
چه پرده نيشين است فاطمه. بسانِ ماه و آفتابى كه پرده نشين ابرى نازك است. [ مناقب ابن شهرآشوب، ابن شهرآشوب، ج 13، ص 132- بحارالأنوار، مجلسى، ج 43، ص 6 (حديث 7)- عوالم العلوم، بحرانى، ج 6، ص 21. ] طره ى موى شبگونِ بلندش، تا به چونه ى خميرى كه ورز مى دهد، مى رسد. چهره اى تا بناك همانند سيماى پيامبران دارد. [ كشف الغمّة، اربلى، ج 1، ص 471- بحارالأنوار، مجلسى، ج 43، ص 55. ] فاطمه پنهان از چشمهاى هرزه است، تو گويى بنفشه اى است فروتن و آزرمگين. هر جا كه هست عطر مى افشانَد و كسى جايش را نمى داند.
اگر در جستجوى فاطمه هستى، هرگز او را در بازار و يا خ ور هم نشينى هاى بيهوده نمى يابى.
در خانه شمعهاى عشق را برمى افروزد يا در محراب به نيايش مى پردازد. رخسارش آسمان را روشن مى كند. در جهان هستى مى درخشد، نقطه اى نورانى، نورى شگفت كه نه از ماه وام مى گيرد و نه از خورشيد، نورى بسانِ آنچه از جانهاى دين باور مى تابد، از دورنهاى لبالب از آرامش.
روزها مى گذرد و گاهى زهرا به دامنه هاى كوه «احد» مى رود تا از شهيدان ديدن كند. كنار قبر حمزه- سيدالشهداء- مى نشيند و برايش طلب آمرزش مى كند. [ التهذيب، ج 1، ص 465 (حديث 168)- بحارالأنوار، مجلسى، ج 43، ص 90 (حديث 13). ] در مكه، چون آيه ى «اذا جاء نصرالله و الفتح » فرود آيد، در راه خدا- بى اعتنا به توبيخِ توبيخگران- شويش را يارى مى كند.
در ماجراى «مباهله»- كه تعدادى از كشيشان سرزمين «نجران» نزد رسول خدا مى آيند و در اينكه مسيح خداست يا انسانى است فرستاده ى پروردگار، به ستيز با او برمى خيزند- آفريدگار به پيامبرش فرمان مى دهد:
- بگو: تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خود را. آن گاه دعا و تضرّع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم. [ قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه 61. ] پس، از ميان بانوان جهان فاطمه آشكار مى شود تا با گروه ترسايان مباهله كند. [ أرجح المطالب، حنفى، لاهور، ص 55- الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص 293- السيرة الحلبية، حلبى شافعى، ج 3، ص 112- سنن الكبرى، بيهقى، ج 7، ص 63- احقاق الحق، ج 9، ص 76- الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 93- البداية و النّهاية، ابن كثير، ج 5، ص 93- ينابيع المودّة، قندوزى، ص 52. ] چه بسا اسقف در فاطمه مريم را مى بيند و از گفته ى خود برمى گردد.
نام زهرا در سوره «دهر» و سوره «انسان» مى درخشد، آن گاه كه براى انجام نذر روزه مى گيرد و افطارش را بينوا مى بخشد. جبريل فرود مى آيد و آيه «هل اتى » را هديه اى آسمانى مى آوَرد، [ نوادر الاصول، ترمذى، ص 64- اسباب النّزول، نيشابورى، ص 331- الكشّاف، زمخشرى، ج 2، ص 511- مناقب، خوارزمى، ص 180- تفسير رازى، ج 8، ص 276- شرح ابن ابى الحديد، ابن ابى الحديد، ج 3، ص 257- الكفاية، كنجى، ص 201- تفسير بيضاوى، بيضاوى، ج 2، ص 571- الرياض النضرة، محبّ طبرى، ج 2، ص 207 و 227- بهجة النّفوس، اندلسى، ج 4، ص 225- تفسير الخازن، ج 4، ص 458- تفسير البغدادى، ج 4، ص 358- المواقف، ج 3، ص 278- الاصابة، ابن حجر، ج 4، ص 37- الدّرّ المنثور، سيوطى، ج 6، ص 299- تفسير الرّازى، ج 8، ص 318- روح البيان، برسوى، ج 10، ص 268- فتح القدير، شوكانى، ج 5، ص 338- نورالابصار شبلنجى، ص 12 و 14- جواهر الكلام، ص 56. ] هديه اى خداوندى براى نيكان.
در بهشتى كه به گستردگى آسمان است از ظرفهاى سيمين و چينى و همه چيز نام برده مى شود جز از حورالعين، آيا اين به خاطر بزرگداشت فاطمه- اين حوريه ى زمينى- نيست؟