آن روز خورشید از شرمساری، سر در گریبان داشت و نسیم در گوش نخلها نغمه شادی سر میداد.
زمان، به نظاره عصاره قرآن و سالار سلاله پاکان مینشست.
همه قلبها سرشار از شور و شعف بود و عطر و بوی شکفتن ایمان، مشام جهان و جان های آزاده را نوازش میداد.
آن روز بر گلبوته خوشبوی محمدی، غنچه معطر و زیبای دیگری رویید. آری! مردی آمد که خورشید در چشم هایش میخندید و ماه از پیشانی اش میخرامید.
گیسوانش سایبان جهان و دست هایش عطوفت آشکار خداوند بود.
راز پنهان حقیقت در سینه اش و معنای جاویدان بودن از نگاهش میتراوید.
او مردی از سلاله پاکان، عصاره ایمان، خلاصه اخلاص، پاسدار حریم روشنایی و نور، آفریدگار حماسه و شور، سرفصل کتاب عقیده و جهاد، زنده ترین انسان انتخاب گر، راهنمای راه رشد و شرافت، اسوه تمام، حضرت حسین بن علی علیه السلام بود.
سلام بر تو ای عطیه کوثر!
ای پاسدار حریم خدا!
در قحط سالی حق و حق طلبی و در اوج ستم سالاری که همه فضای تاریخ را به کام خویش کشیده بود، این تو بودی که قامت به قیام بستی و تازیانه فریاد را فرا بردی و پیکره ضخیم ستم را نشانه گرفتی و بیداری و بصیرت را برای بشریت به ارمغان آوردی.
ای خون خدا!
تا در رگ زمین و زمان جریان یافتی، لاله های سرخ شرف و شقایق های زیبای هدف روییدند و به اوج آسمانها رسیدند، طلوع خجسته ات بر همگان مبارک باد!
حمزه کریم خانی
اشارات :: شهریور 1384، شماره 76