حضرت آدم (عليهالسلام)
هنگامي كه حضرت آدم (عليهالسلام) از كربلا ميگذشت پايش لغزيد و به زمين خورد و خون از پايش جاري شد، سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! آيا گناهي از من سرزده است كه اينگونه كيفر ميشوم؟ وحي آمد: نه! بلكه در اين سرزمين فرزندت حسين (عليهالسلام) به دست ظالمان و ستمكاران به شهادت ميرسد، خون تو به نشانه همدردي و همرنگي با او به زمين ريخت.
حضرت آدم (عليهالسلام) قاتل او را نفرين كرد و به سوي كوه عرفات راهي شد. در عرفات نيز بعد از آنكه آدم (عليهالسلام) داستان شهادت امام حسين (عليهالسلام) را از جبرئيل شنيد همراه با فرشتگان بر غربت امام گريست و سيلاب اشك بر گونههايش جاري شد[1].
حضرت نوح (عليهالسلام)
هنگامي كه كشتي نوح بر روي امواج آب به سرزمين كربلا رسيد؛ كشتي او به تلاطم افتاد، به حدي كه نوح از غرق شدن كشتي ترسيد و گفت: پروردگارا! همه دنيا را سير كردم و گشتم و چنين دلهرهاي به من دست نداد.
جبرئيل نازل شد و پيام آورد كه: اينجا شهادتگاه امام حسين (عليهالسلام) است و سپس [داستان غربت و مظلوميت اباعبدالله (عليهالسلام) را بيان كرد] آنگاه حضرت نوح (عليهالسلام) و همراهانش جملگي گريستند و قاتلان امام حسين (عليهالسلام) را لعنت كردند[2].
حضرت خضر و حضرت موسي (عليهماالسلام)
در ملاقات حضرت خضر و موسي (عليهماالسلام) در مجمع البحرين، خضر از آزمايش دشوار و مصائب خاندان پيامبر، در راه حق و عدالت سخن گفت تا جايي كه سخنش به حادثه كربلا رسيد [كه با ذكر مصائب و ستمهائي كه بر امام حسين (عليهالسلام) روا ميگردد] صداي اين دو پيامبر بزرگوار به گريه بلند شد [و در اين مصيبت بسيار گريستند][3].
حضرت سليمان (عليهالسلام)
سليمان نبي (عليهالسلام) بر قاليچه خود نشسته بود و در فضا حركت ميكرد، هنگامي كه به محل شهادت امام حسين (عليهالسلام) رسيد، سه بار طوفان شديد، قاليچه او را چرخاند و به زمين فرود آورد. سليمان (عليهالسلام) باد را سرزنش كرد.
باد، به اراده خدا مرثيه سرايي بر امام حسين (عليهالسلام) را آغاز كرد و گفت: اي پيامبر خدا! اينجا محل شهادت حسين (عليهالسلام) است[4].
حضرت ابراهيم (عليهالسلام)
بعد از آنكه حضرت ابراهيم (عليهالسلام) در امتحان الهي درباره كشتن فرزندش اسماعيل قبول شد، غم اندوه بر او غلبه كرد كه اي كاش اين كار را انجام ميدادم تا به اين وسيله بهترين پاداشها را از حق تعالي دريافت ميكردم. در اين هنگام خداوند به او وحي كرد كه: اي ابراهيم! محبوبترين مخلوق جهان آفرينش كيست؟! پاسخ داد: بنده برگزيدهات محمد (صلي الله عليه و آله).
وحي آمد: او را بيشتر دوست داري يا خودت را؟ پاسخ داد: او را.
پيام آمد: فرزند او برايت عزيزتر است يا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او[5].
پيام آمد: ابراهيم! گروهي كه خود را امت محمد (صلي الله عليه و آله) ميخوانند پس از او ظالمانه فرزندش حسين (عليهالسلام) را سر ميبرند و به شهادت ميرسانند.
ابراهيم (عليهالسلام) از شنيدن اين حادثه سخن بي تاب شد و قلبش به درد آمد و گريست. در اين هنگام به او وحي شد: اي ابراهيم! به خاطر گريه و اندوهت بر حسين (عليهالسلام) و شهادت او پاداش قرباني كردن اسماعيل و درجات والاي شكيبايي بر چنين مصيبت بزرگي را بر تو مقرر داشتيم[6].
حضرت اسماعيل (عليهالسلام)
هنگامي كه اسماعيل (عليهالسلام) گوسفندان خود را براي چرا به كنار فرات فرستاد، چوپان به او خبر داد كه چند روز است گوسفندان آب نميآشامند! اسماعيل (عليهالسلام) از خداوند سبب آنرا پرسيد، جبرئيل نازل شد و گفت: اي اسماعيل! از گوسفندانت سؤال كن كه علت آنرا ميگويند.
حضرت به گوسفندان فرمود: چرا از اين آب نميخوريد؟
گفتند: به ما خبر رسيده كه فرزندت حسين (عليهالسلام) در اين سرزمين در كنار اين نهر تشنه به شهادت خواهد رسيد، به اين خاطر ما در اندوه او، از اين نهر نخواهيم نوشيد[7]. [در اين حال حضرت اسماعيل بر مظلوميت و عطش امام حسين (عليهالسلام) سخت گريست].
حضرت عيسي (عليهالسلام)
زماني كه عيسي بن مريم (عليهالسلام) با حواريون از كربلا عبور ميكردند، آهواني را ديدند كه در اين زمين جمع شده بودند و ميگريستند، پس حضرت عيسي و حواريون نيز در آن سرزمين نشستند و گريه كردند بعد از مدتي ياران سؤال كردند، يا روح الله! سبب گريه شما چيست؟ حضرت فرمودند: آيا ميدانيد اين جا چه سرزميني است؟ گفتند: نه.
فرمود: اين سرزميني است كه فرزند پيامبر خدا و جگر گوشه بتول در آن كشته ميشود و در اينجا دفن خواهد شد.
اين آهوان با من سخن گفتند كه در اين سرزمين به اشتياق تربت آن فرزند مبارك چَرا ميكنيم، و در اينجا از شر جانواران و درندگان در امان هستيم[8].
حضرت موسي (عليهالسلام)
در يكي از روزهائي كه حضرت موسي (عليهالسلام) در كوه طور با خداي خود مناجات ميكرد و براي يكي از بني اسرائيل طلب آمرزش مينمود، خداوند به او وحي كرد كه: اي موسي! هر كس از من طلب آمرزش كند، او را ميآمرزم جز قاتل حسين (عليهالسلام)!
موسي (عليهالسلام) از خدا پرسيد: قاتل حسين (عليهالسلام) كيست؟
ندا آمد: تجاوزكاران طغيان گر، در كربلا او را به شهادت ميرسانند، در حالي كه مركبش به هر سو ميدود، شيهه ميكشد و از بيداد ظالمان در مورد فرزند دختر گرامي پيامبر، دادخواهي ميكند.
بدن گرامي امام حسين (عليهالسلام) پس از شهادت، بدون غسل و كفن بر روي ريگهاي تفتيده كربلا، رها و اموالش غارت ميشود و خاندانش را در شهرها به اسارت ميبرند و يارانش به خون پاكشان ميغلطند وسرهايشان را همراه سر مقدس سالارشان، بر فراز نيزهها ميبرند. تشنگي، كودكان خردسالش را هم آغوش مرگ ميسازد و پوست تن بزرگسالانشان را پژمرده ميكند. آنان ياري ميطلبد و ياري گري نمييابند پناه ميخواهند و پناه دهندهاي نميجويند.
موسي (عليهالسلام) گريست و خداوند فرمود: اي موسي! بدان هر كس عارفانه بر او بگريد يا مردم را بگرياند و يا خود را به صورت سوگواران داغدار او در آورد، بدنش را در آتش دوزخ نخواهد هم سوزاند[9].
حضرت زكريا (عليهالسلام)
زماني كه حضرت زكريا در بيت المقدس بود، از خدا خواست كه نامهاي مقدس پنج تن را به او بياموزد، اما هنگامي كه زكريا (عليهالسلام) نام محمد و علي و فاطمه و حسن (عليهم السلام) را به زبان آورد غم و اندوه از او دور شد؛ ولي با به زبان آوردن نام حسين (عليهالسلام) غم و اندوه، دلش را فرا گرفت.
روزي از خداوند سؤال كرد كه: پروردگارا! چرا هنگامي كه نام مقدس حسين (عليهالسلام) را بر زبان جاري ميكنم اشك از ديدگانم جاري ميشود و ناله جانسوز از دلم بر ميخيزد. آنگاه خداوند حادثه جانسوز عاشورا را براي او نقل كرد.
هنگامي كه زكريا اين حادثه را شنيد، سه روز مسجدش را ترك نكرد، و از ورود مردم جلوگيري نمود و پيوسته به گريه وشيون بر حسين (عليهالسلام) مشغول بود[10].
حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)
پيامبر اكرم حضرت محمد مصطفي (عليهالسلام) در طول عمر شريفش محافل و مجالس زيادي براي سوگواري امام حسين (عليهالسلام) داشت. اين مجالس قبل از تولد امام حسين (عليهالسلام) شروع شد. اين مجالس و محافل ماتم و اندوه به مناسبتهاي گوناگون برپا ميشد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر مصائب حسينش ميگريست. عمده فرق اين مجالس با هم در مرثيه سرايان آن بود كه گاهي ذات اقدس الهي، گاهي خود پيامبر و گاه جبرئيل امين مرثيه سرايي ميكردند[11].
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - بحارالانوار: ج 44، ص 242.
[2] - بحارالانوار: ج 44، ص 243.
[3] - بحارالانوار: ج 13، ص 279.
[4] - بحارالانوار: ج 44، ص 244.
[5] - بحارالانوار: ج 44، ص 244.
[6] - عيون الاخبار: ج 1، ص 166.
[7] - بحارالانوار: ج 44، ص 243.
[8] - بحارالانوار: ج 44، ص 253.
[9] - بحارالانوار: ج 44، ص 308.
[10] - بحارالانوار: ج 44، ص 223.
[11] - بحارالانوار: ج 14، ص 178.