بِما غَفَرَ لِى رَبِّى وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُكْرَمِينَ
ترجمه :
27. به اينكه آمرزيد مرا و مغفرت او شامل حال من شد از طرف پروردگار من و مرا قرار داد و جعل فرمود از بندگان محترم خود كه آنها را گرامى داشته[1] .
تفسير :
(بِما غَفَرَ لِى رَبِّى) در حديث داريم كه مىفرمايد: مرگ براى مومن كفّاره جميع گناهان اوست[2] ، بلكه اگر موجب غرور و امن مِن مكر الله نشود فرداى قيامت بسيارى از نواصب[3] را فداى مومنين مىكنند و به ازاى آنها به جهنّم مىبرند[4] و اين منافى با آيه شريفه (وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى)[5] نيست زيرا در حديث قدسى است:
«وَ عِزَّتِي وجَلاَلِي لاَ يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ»[6] .
]مبادله گناهان شيعيان با دشمنان اهل بيت در قيامت[
فرداى قيامت مظلوم مطالبه حق خود را مىكند در پيشگاه و محكمه الهى. بايد ظالم به اندازه حق مظلوم، گناهان آن را پاى خود بگيرد و بر گردن خود بار كند يا اگر مظلوم گناهى ندارد يا به مقدار حقّش نيست، بايد ظالم عباداتش را به مظلوم دهد و اگر ظالم عبادت ندارد يا به مقدار حق مظلوم نيست، خطاب مىرسد به مظلوم كه در صحراى محشر هر كه از خويشان و دوستان خود گرفتار هستند بياور و گناهان آنها را بار بر ظالم كن تا اندازه اداء حق تو بشود. بنابراين مىگوييم ظالمين به آل محمّد از خلفاى سه گانه و بنى اميّه و بنى العبّاس و اتباع آنها را بياورند، آنها عبادت ندارند كه به آل محمّد 9 دهند چون شرط صحّت كلّ عبادات ايمان است كه آنها ندارند و آل عصمت هم گناهى ندارند كه به گردن آنها بار كنند، چون معصوم هستند. لابد بايد قسمت سوم عملى شود و آن ]اينكه[ خطاب رسد به آل عصمت كه در صحراى محشر هر كه از ذرارى شما و شيعيان شما و دوستان شما گرفتارند، بياوريد و گناهان آنها را بر اينها بار كنيد تا اداى حق شما بشود و اين مورد را براى رفع تعجب و اينكه منافى با آيه نيست و ظلمى در حق آنها نشده بيان كرديم و الّا دستگاه ظالم و مظلوم منحصر به اين مورد نيست، تمام ظلمه گرفتارند و تمام مظلومين خوشحال و فرحناك هستند.
(وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُكْرَمِينَ) خداوند مومنين را فرداى قيامت بسيار احترام مىگذارد، هر كدام به درجه خود.
[1] . ترجمه ديگر: كه پروردگار چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد.
[2] . امالى مفيد: ص283؛ امالى طوسى: ص110، ح21؛ و بحارالأنوار: ج6، ص151، ح3.
[3] . ناصِبى : نزد شيعيان، اصطلاح و لفظى مذموم براى ناميدنِ كسانى است كه كينه و بغضعلى 7 را در دل دارند و آن را آشكار مىسازند و خلاف حق و عدالت رفتار مىكنند وعموماً معتقد به مذهب جبر و تشبيهند. آنان از آن رو ناصبى خوانده شدهاند كه به «نصب»امام از سوى مردم معتقدند نه به «نص» الهى كه از جانب خداوند مقرر گرديده است. ر.ك :دانشنامه گستر: مدخل «ناصبى».
[4] . ر.ك: مختصر بصائر الدرجات: ص225 و بحارالأنوار: ج7، ص210، ح104.
[5] . وهيچكس جز بر زيان خود گناهى انجام نمىدهد، و هيچ باربردارى بار گناه ديگرى را برنمىدارد. سوره انعام: آيه 164.
[6] . به عزت و جلالم سوگند كه از ظلم هيچ ستمگرى نمىگذرم. المحاسن: ج1، ص67،ح18؛ كافى: ج2، ص443، ح1 و بحارالأنوار: ج6، ص30، ح35 و ج7، ص264، ح21.
آیه 27 «بِما غَفَرَ لِى رَبِّى وَ جَعَلَنِى مِنَ الْمُكْرَمِينَ»
- بازدید: 778